سنایی غزنوی : الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین
دیگری را گوید
بوده مامات اسب و بابات خر
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۵
آن دم که خم عشق بجوش آمده بود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۹۴۹
نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند
سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۱۸۸ - در مدح دهقان اجل عمیدالدین
سرو سیمین من ای من ز غمت زرین پی
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۲۸
حریم میکده پر جوش از خروش من است
مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۴۸ - تاریخ فوت میرمحمدحسین
آه که آخر کسوف کرده ز جور فلک
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۹۳
این چه چتر است این که بر ملک ابد برداشتی؟
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۶۴
ازین تنگین قفس جانا پریدی
محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷۶
در پرده عشق آهنگ زد ای فتنه قانون ساز کن
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۸۹
مپوش چشم ز رخسار همچو جنت دوست
همام تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۸
در آرزوی تو گشتم به هر دیار بسی
محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۳۸
ز چوگان بازی آمد زلف بر رخسار آشفته
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۱۱
به باغ و چشمهٔ حیوان چرا این چشم نگشایی؟
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۵۳
از تو دارم هر چه در خانه خنور
اقبال لاهوری : ارمغان حجاز
نگه دارد برهمن کار خود را
نگه دارد برهمن کار خود را
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۴۶ - فریضه سوم
آن که هیچ چیز به باطن خود نرساند به عمد و به قصد و حجامت کردن و سرمه کشیدن و میل در گوش کردن و پنبه در احلیل کردن هیچ زیان ندارد که باطن آن بود که قرارگاه چیزی باشد، چون دماغ و شکم و معده و مثانه و اگر بی قصد او چیزی به باطن رسد، چون مگسی که بپرد، یا غبار راه یا آب مضمضه که با کام جهد، زیان ندارد، مگر که در مضمضه مبالغت کند و آب باکام برد و اگر به فراموشی چیزی بخورد زیان ندارد، اما اگر بامداد یا شبانگاه بر گمان چیزی خورد، آنگاه بداند که پس از صبح بوده است یا پیش از شام، روزه قضا باید کرد.
رشیدالدین میبدی : ۶- سورة الانعام‏
۱۰ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ الایة الاصل منهمک فى الجحود، و النسل متصف بالتوحید، و الحق سبحانه و تعالى یفعل ما یرید. این عجب نگر پدر بتگر و پسر پیغامبر! پدر رانده با خوارى و مذلّت! پسر خوانده با هزاران کرامت؟ پدر در قبضه عدل بداغ قطعیت بر راه نومیدى در لباس بیگانگى! پسر در سایه فضل در نسیم قرب بر راه پیروزى در لباس آشنایى! سبحان من یخرج الحىّ من المیّت و یخرج المیّت من الحىّ. فردا در انجمن قیامت در آن عرصه کبرى چون ابراهیم را جلوه کنند، و با صد هزار نواخت و کرامت ببازار قیامت برآرند، آزر را بصفت خوارى پیش پاى وى نهند، از آنکه در دنیا چون ابراهیم در شکم مادر بود آزر تمنى کرد که: اگر مرا پسرى نیکو آید، او را در پاى نمرود کشم، و بتقرب پیش وى قربان کنم. وى نتوانست که دستش نرسید، و در حق اندیشه خود بجزاء آن برسید. این چنانست که مصریان چون جمال یوسف (ع) دیدند، بر من یزید داشته، هر کس آرزوى آن کردند که یوسف غلام وى بود. رب العزّة تقدیر چنان کرد که مسأله بازگشت، و مصریان همه بنده و رهى و چاکر وى گشتند.
ابن یمین فَرومَدی : معمیات
شمارهٔ ۶ - ایضاً
پیکری بیگناه را دیدم
قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵۰
چند جفا شیوه و عادت کنی؟
سهراب سپهری : شرق اندوه
تراو
در آ، که کران را برچیدم، خاک زمان رفتم، آب نگر پاشیدم.