عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۱۸
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۲۱
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۲۶
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۳۳
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۳۶
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۳۹
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۴۹
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۵۰
برگل فکنم دست رد و روی تو گیرم
سنبل ز کف اندازم و گیسوی تو گیرم
بر چشم خودم جای دهد غنچه سیراب
در رنگ گل تازه اگر بوی تو گیرم
مستانه چو در جلوه گه ناز خرامی
تعویذ شوم، دست به بازوی تو گیرم
هر جا که به خون ریختنم تیغ برآری
من هم ز پی کشتن خود، سوی تو گیرم
گفتم که به خوی تو و بوی تو برآیم
بوی تو گرفتم، عجب ار خوی تو گیرم
سنبل ز کف اندازم و گیسوی تو گیرم
بر چشم خودم جای دهد غنچه سیراب
در رنگ گل تازه اگر بوی تو گیرم
مستانه چو در جلوه گه ناز خرامی
تعویذ شوم، دست به بازوی تو گیرم
هر جا که به خون ریختنم تیغ برآری
من هم ز پی کشتن خود، سوی تو گیرم
گفتم که به خوی تو و بوی تو برآیم
بوی تو گرفتم، عجب ار خوی تو گیرم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۵۵
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۵۶
ز بهر صبر بلبل، بی تو در گلزار می مانم
تو چون گل می روی از باغ و من چون خار می مانم
مرا همچون عصا دارد ادب در وادی شوقت
به جای پا سرم گر نیست، از رفتار می مانم
به غیر از اشکریزی نیست شبها بی توام کاری
اگر چون شمع مجلس تا سحر بیدار می مانم
نگاه چشم مخمور توام افکند بر بستر
مسیحا گر به بالینم رسد، بیمار می مانم
تو چون گل می روی از باغ و من چون خار می مانم
مرا همچون عصا دارد ادب در وادی شوقت
به جای پا سرم گر نیست، از رفتار می مانم
به غیر از اشکریزی نیست شبها بی توام کاری
اگر چون شمع مجلس تا سحر بیدار می مانم
نگاه چشم مخمور توام افکند بر بستر
مسیحا گر به بالینم رسد، بیمار می مانم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۶۵
قبای عافیت در بر ندارم
کلاه دلخوشی بر سر ندارم
صراحی قسمتم درخواب کردن
چو بالین یافتم، بستر ندارم
ندیدم هیچ گه یاری ز کوکب
تو گویی بر فلک اختر ندارم
ز گریه، درسها بر صفحه رخ
روان کردم، ولی از بر ندارم
به مرغ تیر مانم از ضعیفی
که بالی در پناه پر ندارم
چو طغرا بس که نومیدم ز گردون
به کامم گشت و من باور ندارم
کلاه دلخوشی بر سر ندارم
صراحی قسمتم درخواب کردن
چو بالین یافتم، بستر ندارم
ندیدم هیچ گه یاری ز کوکب
تو گویی بر فلک اختر ندارم
ز گریه، درسها بر صفحه رخ
روان کردم، ولی از بر ندارم
به مرغ تیر مانم از ضعیفی
که بالی در پناه پر ندارم
چو طغرا بس که نومیدم ز گردون
به کامم گشت و من باور ندارم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۶۸
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۷۲
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۷۳
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۷۶
طرب گل کرده از هر شاخ و گل چیدن نمی دانم
پریشان بلبلم، جز گلستان دیدن نمی دانم
به دستم گر دهد آن نازنین، گیسوی مشکین را
ز نافهمیدگی، چون شانه بوییدن نمی دانم
چرا مینا نخندد بر من بیدل، که چون ساغر
لبم با لعل او پیوست و بوسیدن نمی دانم
چو صحرا ناله دارد طینتم، لیکن ز بیدردی
اگر کوه آیدم برسینه، نالیدن نمی دانم
پریشان بلبلم، جز گلستان دیدن نمی دانم
به دستم گر دهد آن نازنین، گیسوی مشکین را
ز نافهمیدگی، چون شانه بوییدن نمی دانم
چرا مینا نخندد بر من بیدل، که چون ساغر
لبم با لعل او پیوست و بوسیدن نمی دانم
چو صحرا ناله دارد طینتم، لیکن ز بیدردی
اگر کوه آیدم برسینه، نالیدن نمی دانم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۸۹
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۹۸
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۰۸
جان من رفتی، چه سان خواهم ز هجران زیستن
چون مسافر گشت جان، یک لحظه نتوان زیستن
در(سه) فصل عمر باید سر به جیب غم کشید
تا توانی همچو گل یک فصل خندان زیستن
همزبان ناموافق، کم ز عزرائیل نیست
مرگ دانایان بود با جمع نادان زیستن
جام را از کف مده، گر زندگی داری هوس
بی قدح، یک دم درین غمخانه نتوان زیستن
تا نماید چون وطن، اقلیم عقبی دلنشین
در جهان پیوسته باید چون غریبان زیستن
با خرد گفتم که مشکلتر ز مردن چیست، گفت
صحبت جمعی که نتوان همچو ایشان زیستن
چون مسافر گشت جان، یک لحظه نتوان زیستن
در(سه) فصل عمر باید سر به جیب غم کشید
تا توانی همچو گل یک فصل خندان زیستن
همزبان ناموافق، کم ز عزرائیل نیست
مرگ دانایان بود با جمع نادان زیستن
جام را از کف مده، گر زندگی داری هوس
بی قدح، یک دم درین غمخانه نتوان زیستن
تا نماید چون وطن، اقلیم عقبی دلنشین
در جهان پیوسته باید چون غریبان زیستن
با خرد گفتم که مشکلتر ز مردن چیست، گفت
صحبت جمعی که نتوان همچو ایشان زیستن
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۱۳
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۱۹