عطار نیشابوری : حکایت بوتیمار
گفتگوی مرد دیده‌ور با دریا
عطار نیشابوری : حکایت کوف
حکایت کوف
عطار نیشابوری : حکایت صعوه
حکایت صعوه
عطار نیشابوری : پرسش مرغان
حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
عطار نیشابوری : پرسش مرغان
حکایت محمود و ایاز
عطار نیشابوری : جواب هدهد
جواب هدهد
عطار نیشابوری : جواب هدهد
حکایت شیخ سمعان
عطار نیشابوری : عذر آوردن مرغان
حکایت مفلسی که عاشق شاه مصر شد
عطار نیشابوری : عذر آوردن مرغان
حکایت غافلی که عود می‌سوخت
عطار نیشابوری : عذر آوردن مرغان
حکایت خسروی که سگ تازی خود را رها کرد
عطار نیشابوری : عذر آوردن مرغان
گفتهٔ واسطی که گذارش بر گور جهودان افتاد
عطار نیشابوری : عذر آوردن مرغان
حکایت عاشقی که عیب چشم یار را پس از نقصان عشق دید
عطار نیشابوری : بیان وادی طلب
حکایت شبلی که گاه مردن زنار بسته بود
عطار نیشابوری : بیان وادی طلب
حکایت مجنون که خاک می‌بیخت تا لیلی را بیابد
عطار نیشابوری : بیان وادی عشق
بیان وادی عشق
عطار نیشابوری : بیان وادی عشق
حکایت خواجه‌ای که عاشق کودکی فقاع فروش شد
عطار نیشابوری : بیان وادی عشق
حکایت مجنون که پوست پوشید و با گوسفندان به کوی لیلی رفت
عطار نیشابوری : بیان وادی عشق
حکایت مفلسی که عاشق ایاز شد و گفتگوی او با محمود
عطار نیشابوری : بیان وادی عشق
حکایت عاشقی که قصد کشتن معشوق بیمار را کرد
عطار نیشابوری : بیان وادی معرفت
حکایت عاشقی که خفته بود و معشوق بر او عیب گرفت