جلال عضد : غزلیّات
شمارهٔ ۲۵۰
بیاور ای بت ساقی شراب دوشینه بلند اقبال : قطعات
شمارهٔ ۴۱ - قطعه
دلکی دارم وزهر طرفش مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۸
در چمن جوری که از باد خزان بر گل گذشت ابوالفرج رونی : مقطعات
شمارهٔ ۱۵ - قطعه ای که به مسعود سعد سلمان نوشته شده
بوالفرج را در این بنا که در آن بلند اقبال : بخش چهارم
بخش ۱۹ - در صفت خاموشی
با دلی پرجوش وجانی پرخروش مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۷
دلم بیاو صفا هرگز ندیده است محمد کوسج : برزونامه (بخش کهن)
بخش ۵ - رسیدن افراسیاب به شنگان
از آن پس که برگشت از آن رزمگاه ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ١٠۵
چون سفیهی زبان دراز کند انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹۱
عمزاد و عمزاد خریدند بری محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷۵
چون شدم صیدت به گیسوی خودت دربند کن اوحدی مراغهای : منطقالعشاق
غزل
که روز غم بسر خواهد شد آخر امیر پازواری : ششبیتیها
شمارهٔ ۲۲
امیر گنه: چارده دُوستهْ سالْ خجیره مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۶
گلی و گل رخی تا در چمن هست بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۲۲
چون به غم خو کرده دل شادی نمی خواهیم ما بلند اقبال : بخش دوم - داستان گل و بلبل
بخش ۲۱ - شفیع کردن بلبل تاک را نزد گل
به آه و فغان گفت بلبل به تاک جمالالدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۳
هر چند ز بهر چون تو جانانی را رودکی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹
زلفش بکشی شب دراز اندازد مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۵
از جسم بکوی یار جان رفت مولانا خالد نقشبندی : مفردات (معما به نامهای خاص)
شماره ۱۳
سالار رسل، کریم و امجد رضاقلی خان هدایت : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما
بخش ۹۵ - نصیر الدّین طوسی قُدِّسَ سِرُّه
و هُوَ فخر الحکما و مؤیّد الفضلا، نصیر الملّة و الدّین محمد بن حسن الطوسی. بعضی گفتهاند که اصل وی از طوس مِنْتوابع شهر قم بوده و همشیره زادهٔ حکیم فاضل باباافضل کاشی است وبعضی گفتهاند از جهرود مِنْاعمال قم است و در طوس خراسان متولد شده. به هر حال قدوهٔ محققین و زبدهٔ مدققین است. علوم حکمیه را از فرید الدین داماد که او تلمیذ صدرالدین سرخسی و او تلمیذ افضل الدین عیلانی و او تلمیذ ابوالعباس ریوکری و او تلمیذ بهمنیار، از تلامذهٔ شیخ الرّئیس ابوعلی سینای مشهور است تحصیل کرده. گویند خواجه با صدر الدین قونیوی معاصر و در بدو حال او را منکر و میان ایشان مکاتیب و منازعهٔ علمی بوده. بالاخره خواجه به علم او اقرار آورده. مدتها با هلاکوخان به سر برده و تعظیم و تکریم دیده. روزی خواجه به خان گفت که چنان به خاطرت نرسد که ترا از احترام من بر من منتی است چرا که تو به حشمت از سلطان سنجر بیش نیستی و او حکیم خیام را با خود بر یک تخت مینشانید و حال آنکه من در علم و فضل از خیام زیادهام و به خدمت تو تن در دادهام. غرض، حالات آن جناب در تواریخ مسطور است و تصنیفات وی مشهور. از جمله: اوصاف الاشراف در سلوک و انصاف و شرح اشارات شیخ رئیس در حکمت و شرح کلمات بطلمیوس در نجوم و اخلاق ناصری که به نام ناصرالدّین قهستانی نوشته. مدت هفتاد و هفت سال عمر یافته و در سنهٔ ششصد و هفتاد و دو به ریاض رضوان شتافته. گاهی شعری میفرموده. از اشعار آن جناب است:
شمارهٔ ۲۵۰
بیاور ای بت ساقی شراب دوشینه بلند اقبال : قطعات
شمارهٔ ۴۱ - قطعه
دلکی دارم وزهر طرفش مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۸
در چمن جوری که از باد خزان بر گل گذشت ابوالفرج رونی : مقطعات
شمارهٔ ۱۵ - قطعه ای که به مسعود سعد سلمان نوشته شده
بوالفرج را در این بنا که در آن بلند اقبال : بخش چهارم
بخش ۱۹ - در صفت خاموشی
با دلی پرجوش وجانی پرخروش مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۷
دلم بیاو صفا هرگز ندیده است محمد کوسج : برزونامه (بخش کهن)
بخش ۵ - رسیدن افراسیاب به شنگان
از آن پس که برگشت از آن رزمگاه ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ١٠۵
چون سفیهی زبان دراز کند انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹۱
عمزاد و عمزاد خریدند بری محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷۵
چون شدم صیدت به گیسوی خودت دربند کن اوحدی مراغهای : منطقالعشاق
غزل
که روز غم بسر خواهد شد آخر امیر پازواری : ششبیتیها
شمارهٔ ۲۲
امیر گنه: چارده دُوستهْ سالْ خجیره مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۶
گلی و گل رخی تا در چمن هست بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۲۲
چون به غم خو کرده دل شادی نمی خواهیم ما بلند اقبال : بخش دوم - داستان گل و بلبل
بخش ۲۱ - شفیع کردن بلبل تاک را نزد گل
به آه و فغان گفت بلبل به تاک جمالالدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۳
هر چند ز بهر چون تو جانانی را رودکی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹
زلفش بکشی شب دراز اندازد مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۵
از جسم بکوی یار جان رفت مولانا خالد نقشبندی : مفردات (معما به نامهای خاص)
شماره ۱۳
سالار رسل، کریم و امجد رضاقلی خان هدایت : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما
بخش ۹۵ - نصیر الدّین طوسی قُدِّسَ سِرُّه
و هُوَ فخر الحکما و مؤیّد الفضلا، نصیر الملّة و الدّین محمد بن حسن الطوسی. بعضی گفتهاند که اصل وی از طوس مِنْتوابع شهر قم بوده و همشیره زادهٔ حکیم فاضل باباافضل کاشی است وبعضی گفتهاند از جهرود مِنْاعمال قم است و در طوس خراسان متولد شده. به هر حال قدوهٔ محققین و زبدهٔ مدققین است. علوم حکمیه را از فرید الدین داماد که او تلمیذ صدرالدین سرخسی و او تلمیذ افضل الدین عیلانی و او تلمیذ ابوالعباس ریوکری و او تلمیذ بهمنیار، از تلامذهٔ شیخ الرّئیس ابوعلی سینای مشهور است تحصیل کرده. گویند خواجه با صدر الدین قونیوی معاصر و در بدو حال او را منکر و میان ایشان مکاتیب و منازعهٔ علمی بوده. بالاخره خواجه به علم او اقرار آورده. مدتها با هلاکوخان به سر برده و تعظیم و تکریم دیده. روزی خواجه به خان گفت که چنان به خاطرت نرسد که ترا از احترام من بر من منتی است چرا که تو به حشمت از سلطان سنجر بیش نیستی و او حکیم خیام را با خود بر یک تخت مینشانید و حال آنکه من در علم و فضل از خیام زیادهام و به خدمت تو تن در دادهام. غرض، حالات آن جناب در تواریخ مسطور است و تصنیفات وی مشهور. از جمله: اوصاف الاشراف در سلوک و انصاف و شرح اشارات شیخ رئیس در حکمت و شرح کلمات بطلمیوس در نجوم و اخلاق ناصری که به نام ناصرالدّین قهستانی نوشته. مدت هفتاد و هفت سال عمر یافته و در سنهٔ ششصد و هفتاد و دو به ریاض رضوان شتافته. گاهی شعری میفرموده. از اشعار آن جناب است: