بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۱
سر بزن از زلف اگر خواهی که دلبرتر شود غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۵۳
اندوده به داغی دو سه پر کاله فرو ریخت جلال عضد : مفردات
شمارهٔ ۵
نام آن کس که ازو زهره من می تابد حزین لاهیجی : قصاید
شمارهٔ ۸ - تجدید مطلع
ای نفس کجا بود تو را مولد و منشا؟ عطار نیشابوری : هیلاج نامه
در اعیان جان و در اعیان آن فرماید
حقیقت شیخ واصل یار این است سراج قمری : رباعیات
شمارهٔ ۴
ای برده نسیم لطفت از روی گل آب قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۸
عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم صغیر اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹۲
ای میفروش گر نظری سوی ما کنی جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۸۰
ای دو چشمت مایه درمان من مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۹۵۸
مطرب چو زخمهها را بر تار میکشانی سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۳۰
ز عاشق، صبر، تسکین از دل دیوانه می خواهد بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۴۳۴
دارد آن مه نه همی چشم سیاه عجبی جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۶۵۳
دمی که رای منت اختیار خواهد بود خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۸۲
که گفت آنکه خاقانی سحرپیشه غزالی : رکن دوم - رکن معاملات
بخش ۱۰ - آداب دعوت و اجابت
سنت کسی که دعوت کند آن است که جز اهل صلاح را نخواند که طعام دادن قوت دادن است و فاسق را قوت دادن اعانت کردن بود بر فسق و فقرا را خواند نه توانگران را. ادیب صابر : غزلیات
شمارهٔ ۲۸
رونق گرفت کار می از روزگار گل خواجه نصیرالدین طوسی : قسم دوم در مقاصد
فصل پنجم
چون فضایل در چهار جنس محصور است اضداد آن که اجناس رذایل بود در بادی النظر هم چهار تواند بود و آن جهل باشد که ضد حکمت است، و جبن که ضد شجاعت است، و شره که ضد عفت است، و جور که ضد عدالت است. و اما به حسب نظر مستقصی و بحث مستوفی هر فضیلتی را حدیست که چون از آن حد تجاوز نمایند چه در طرف غلو و چه در طرف تقصیر به رذیلتی ادا کند، بل هر قید که در تحدید فضیلتی معتبر بود چون اهمال کنند، یا هر قید که نامعتبر بود چون رعایت کنند، آن فضیلت رذیلت گردد، پس هر فضیلتی به مثابت وسطی است، و رذایل که به ازای او باشند به منزلت اطراف، مانند مرکز و دایره، تا همچنان که بر سطح دایره یک نقطه که مرکز است دورترین نقطه هاست از محیط، و دیگر نقط، که اعداد آن در حصر و عد نیاید از جوانب، چه بر محیط و چه داخل محیط، هر یک در جانبی که باشد به محیط نزدیکتر باشند از مرکز؛ همچنین فضیلت را نیز حدی بود که آن حد از رذایل در غایت بعد باشد و انحراف از آن حد در هر جهت و جانب که اتفاق افتد موجب قرب بود به رذیلتی. و اینست مراد حکما از آنچه گویند فضیلت در وسط بود و رذایل بر اطراف. پس از این روی، به ازای هر فضیلتی رذیلتهای نامتناهی باشد، چه وسط محمود بود و اطراف نامحدود. کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۱۱
ذاکر حق که دل روشنت از بیداریست آذر بیگدلی : قطعات
شمارهٔ ۳۶ - قطعه
دو نگاهی که کردمت همه عمر جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۶۵
بیا بنشین مرو در خواب امشب
شمارهٔ ۲۰۱
سر بزن از زلف اگر خواهی که دلبرتر شود غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۵۳
اندوده به داغی دو سه پر کاله فرو ریخت جلال عضد : مفردات
شمارهٔ ۵
نام آن کس که ازو زهره من می تابد حزین لاهیجی : قصاید
شمارهٔ ۸ - تجدید مطلع
ای نفس کجا بود تو را مولد و منشا؟ عطار نیشابوری : هیلاج نامه
در اعیان جان و در اعیان آن فرماید
حقیقت شیخ واصل یار این است سراج قمری : رباعیات
شمارهٔ ۴
ای برده نسیم لطفت از روی گل آب قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۸
عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم صغیر اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹۲
ای میفروش گر نظری سوی ما کنی جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۸۰
ای دو چشمت مایه درمان من مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۹۵۸
مطرب چو زخمهها را بر تار میکشانی سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۳۰
ز عاشق، صبر، تسکین از دل دیوانه می خواهد بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۴۳۴
دارد آن مه نه همی چشم سیاه عجبی جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۶۵۳
دمی که رای منت اختیار خواهد بود خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۸۲
که گفت آنکه خاقانی سحرپیشه غزالی : رکن دوم - رکن معاملات
بخش ۱۰ - آداب دعوت و اجابت
سنت کسی که دعوت کند آن است که جز اهل صلاح را نخواند که طعام دادن قوت دادن است و فاسق را قوت دادن اعانت کردن بود بر فسق و فقرا را خواند نه توانگران را. ادیب صابر : غزلیات
شمارهٔ ۲۸
رونق گرفت کار می از روزگار گل خواجه نصیرالدین طوسی : قسم دوم در مقاصد
فصل پنجم
چون فضایل در چهار جنس محصور است اضداد آن که اجناس رذایل بود در بادی النظر هم چهار تواند بود و آن جهل باشد که ضد حکمت است، و جبن که ضد شجاعت است، و شره که ضد عفت است، و جور که ضد عدالت است. و اما به حسب نظر مستقصی و بحث مستوفی هر فضیلتی را حدیست که چون از آن حد تجاوز نمایند چه در طرف غلو و چه در طرف تقصیر به رذیلتی ادا کند، بل هر قید که در تحدید فضیلتی معتبر بود چون اهمال کنند، یا هر قید که نامعتبر بود چون رعایت کنند، آن فضیلت رذیلت گردد، پس هر فضیلتی به مثابت وسطی است، و رذایل که به ازای او باشند به منزلت اطراف، مانند مرکز و دایره، تا همچنان که بر سطح دایره یک نقطه که مرکز است دورترین نقطه هاست از محیط، و دیگر نقط، که اعداد آن در حصر و عد نیاید از جوانب، چه بر محیط و چه داخل محیط، هر یک در جانبی که باشد به محیط نزدیکتر باشند از مرکز؛ همچنین فضیلت را نیز حدی بود که آن حد از رذایل در غایت بعد باشد و انحراف از آن حد در هر جهت و جانب که اتفاق افتد موجب قرب بود به رذیلتی. و اینست مراد حکما از آنچه گویند فضیلت در وسط بود و رذایل بر اطراف. پس از این روی، به ازای هر فضیلتی رذیلتهای نامتناهی باشد، چه وسط محمود بود و اطراف نامحدود. کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۱۱
ذاکر حق که دل روشنت از بیداریست آذر بیگدلی : قطعات
شمارهٔ ۳۶ - قطعه
دو نگاهی که کردمت همه عمر جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۶۵
بیا بنشین مرو در خواب امشب