نهج البلاغه : نامه ها
سفارش به مخنف بن سليم مأمور جمع آوری زکات
<strong> و من عهد له عليه‌السلام إلى بعض عماله و قد بعثه على الصدقة </strong>
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴۱
غنچه دلتنگ و لاله در خون است
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴۰
ز جوش ناله به دل اضطراب بسیار است
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۱۰
آزار طلب مکن که آزار این است
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۹
همچو لاله روزگارم در قدح نوشی گذشت
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۸
سینه ریشان ترا تیغ شهادت مرهم است
صفای اصفهانی : مثنوی
بخش ۱۳ - سؤال ششم
اگر آدم بذات خویشتن نیست
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۶۹
عزت ‌و خواری دهر آن همه دور از هم نیست
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۷
خمار وصل، دلم را ز اضطراب شکست
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۶
هما! نصیب تو از من چنان که خواهی نیست
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۶۶
بگردان ساقی مه روی جام
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۵۹
دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب خوش
صوفی محمد هروی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵
هر کس به خواب روزی، لعل لبش مکیده
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۴
از سایه ی تو سبز سر خاک من بس است
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۳
خوبرویان را سری با عاشقان پیر نیست
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۶۷
در عشق هر آن که برگزیند چیزی
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۲
خوش وقت آنکه خصمی گردون ندیده است
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۱
جدل از خصم هنر باشد و از من عیب است
محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۹۲
در آن وقت کی شیخ قدس اللّه روحه العزیز به نشابور بود، به حمام شد، درویشی او را خدمت می‌کرد و دست بر بازوی شیخ می‌نهاد و شوخ از پشت شیخ بر بازو جمع می‌کرد، چنانکه رسم ایشانست، تا آنکس ببیند. در میان این خدمت از شیخ سؤال کرد کی ای شیخ جوانمردی چیست؟ شیخ گفت آنکه شوخ مرد پیش روی او نیاری. حاضران انصاف بدارند کی کسی درین معنی بهتر ازین سخنی نگفته است.
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۰
بهار آمد و سر تا به سر جهان سبز است