عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۲
دل نظر بر روی آن شمع جهان می‌افکند
سنایی غزنوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۹
روزی دل من مرا نشان داد
ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۸
گرت باید که تن خویش به زندان ندهی
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۱
دی گفت مرا اسب در آنت چه شکست
فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۴
آهنگ جانان کرد جان ایمطرب آهنگی بس است
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۷
جامی ز حباب پر ز آب است
سیف فرغانی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۷۱
گر باد خاک کوی تو سوی چمن برد
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۲۹
در حسن ماهرویان آن آفتاب بنگر
ملا احمد نراقی : باب چهارم
موارد استثنا شده از نفاق
و مخفی نماند که این در صورتی است که غرض از تردد میان دو دشمن و موافقت با آنها، محکم کردن دشمنی ایشان و امثال آن باشد اما هرگاه کسی آمد و شد با دو نفر، که با هم دشمن اند نماید، و اظهار دوستی خود با هر یک نماید، و فی الواقع هم با هر دو، دوست باشد، این نفاق نیست گو دوستی او با هر یک، دوستی صداقت و حقیقی نیست، چون دوستی حقیقی با کسی، با دوستی دشمن او جمع نمی شود و همچنین، اگر کسی از شر کسی دیگر ترسد، و به جهت دفع شر او با او اظهار دوستی کند، و مدح او را نماید به چیزی که اعتقاد به او نداشته باشد، و با او مدارا و سلوک کند، این نیز اگر چه نفاق است، و لیکن تا ضرورت، دال به آن است، مذموم نیست، و جایز است شرعا همچنان که مروی است «مردی در در خانه حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم اذن دخول طلبید حضرت فرمود: اذن دهید او را که بد مردی است از قبیله ای چون آن شخص داخل شد، حضرت با او نیز به تکلم آمد، به نحوی که حاضران گمان کردند که آن شخص را در خدمت آن سرور قدر و منزلتی است چون بیرون رفت، عرض کردند که در اول چنین فرمودی و چون داخل شد، با او حسن سلوک به جا آوردی؟ آن جناب فرمود که بدترین خلق خدا در روز قیامت، کسی است که احترام و اکرام او نمایند، که خود را از شر او محافظت نمایند» و همه اخباری که در خصوص مدارا وارد شده است، دلالت بر تجویز این نوع می کند.
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۹۲۳
پیر مغان ز توبه ترا منع اگر کند
اثیر اخسیکتی : غزلیات
شمارهٔ ۶۱
از عشق تو بوی خون همی آید
ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴
این طارم بی‌قرار ازرق
فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۱۳
با رقیب آمدی به محفل من
سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۶
مرا که یک نفس از وصل یار سیری نیست
عطار نیشابوری : بیان وادی استغنا
حکایت مریدی که از شیخ خواست تا نکته‌ای بگوید
آن مریدی شیخ را گفت از حضور
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۷
آن بت که دل مرا فرا چنگ آورد
اهلی شیرازی : قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر
بخش ۷ - دایره مرکب مدور
همیشه دشمنش آنجا ز اهل نار بود
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳
در بزم تو هر که ترک هستی نکند
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۶
چشمی دارم ز اشک پیمانهٔ عشق
صامت بروجردی : غزلیات
شمارهٔ ۴۳
تا مرا گردن به طوق آشنایی بسته‌اند