صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۰۷
از چشم‌زخم تو به مبادا شکسته‌دل
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۶۴۳
چون چنگ هر رگ من، دارد سری به ناله
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۳۸۱
دل از گناه پاک چو دارالسلام کن
ازرقی هروی : قصاید
شمارهٔ ۵۱
در سپهر دولت آمد کامجوی و کامران
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۸۱
ساقیا بر خاک ما چون جرعه‌ها می‌ریختی
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۷۰
خوشی آخر؟ بگو ای یار چونی؟
عطار نیشابوری : باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد
شمارهٔ ۵۷
تا تو به بلای عشق تن در ندهی
ملک‌الشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۳۹ - شکواییه
شریر، قاضی و رهزن‌، امین و دزد، عسس‌!
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۹۶
بار من است او به چه نغزی، خواجه اگرچه همه مغزی
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۴
شیخ گفت: العالم هوالمخلص فمن لااخلاص له فی قلبه فلا علم له فی دینه و شرعه. یکی گفت یا شیخ اخلاص چیست؟ گفت رسول صلی اللّه علیه و سلم گفته است که اخلاص سرّیست از اسرار حقّ در دل و جان بنده که نظر پاک او بدان سر است و مدد آن سر از نظر پاک سبحانست و موحد که موحد است بدان سر است. کسی گفت ای شیخ آن سر چیست گفت لطیفۀ از الطاف حقّ چنانک گفته است اللّه لَطِیفٌ بِعِبادِه و آن لطیفه بفضل و رحمت حقّ تعالی پیدا گردد نه به کسب و فعل بنده، ابتدا نیازی و حزنی و ارادتی در دلش پدید آرد آنگه بدان نیاز و حزن نظری کند به فضل و رحمت لطیفۀ درآن دل بنهد که لایطّلع علیه ملک مقرب ولا نبی مرسل و آن لطیفه را سرّاللّه گویند و آن اخلاص است با رسول صلی اللّه علیه گفت تا با خلق بگوید قُلْ بِفَضلِ اللّه وَبِرَحمَتِه فَبِذلِک فَلْیَفْرَ حُواهُوَ خَیرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ.
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۷
هر چند که ظالمان همه جمع شوند
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۹۵۷
رنگ من کرده به بال و پر عنقا پرواز
ملک‌الشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۳۸ - بهاریه و تشبیب
نگر به زلف و بنا گوش آن بت کشمیر
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۶۵
شاه عالم گداست تا دانی
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۱۶
ای آنک تو را به هیچ کس نیست نیاز
وحشی بافقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴
در عهد معالجات تو بیماری
ملک‌الشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۳۷ - تغزل و تشبیب
باد بیاورد بوی مشک به شبگیر
فردوسی : داستان رستم و اسفندیار
بخش ۸
سخنهای آن نامور پیشگاه
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۸
هرچند که بار آن شترها شکر است
سعدی : باب ششم در ضعف و پیری
حکایت شمارهٔ ۱
با طایفه دانشمندان در جامع دمشق بحثی همی‌کردم که جوانی در آمد و گفت درین میان کسی هست که زبان پارسی بداند؟ غالب اشارت به من کردند. گفتمش خیرست گفت پیری صد و پنجاه ساله در حالت نزعست و به زبان عجم چیزی همی‌گوید و مفهوم ما نمیگردد گر به کرم رنجه شوی مزد یابی، باشد که وصیتی همی‌کند. چون به بالینش فراز شدم این میگفت