سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۷۲
رسید نامهٔ عنبرفشان مشک آمیز
شاه اسماعیل صفوی ( خطایی ) : گزیدهٔ اشعار ترکی
اعرابلر
رخلرون مصحف، نیگارا! خط لرون اعرابلر
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۹
شب‌که شد جوش فغانم همنوای عندلیب
مولوی : دفتر سوم
بخش ۶۱ - بیمار شدن فرعون هم به وهم از تعظیم خلقان
سجدهٔ خلق از زن و از طفل و مرد
مولوی : دفتر سوم
بخش ۶۰ - در وهم افکندن کودکان اوستاد را
روز گشت و آمدند آن کودکان
قطران تبریزی : قصاید
شمارهٔ ۲۱۲ - در مدح ابوالمظفر فضلون و شکایت از درد نقرس
هرکه زو دیده بود یزدان بی فرمانی
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۴۸
در چمنم شمشاد من گر شانه بر کاکل زند
مهدی اخوان ثالث : از این اوستا
مرد و مرکب
گفت راوی: راه از این دو روند آسود
ابوالفضل بیهقی : مجلد نهم
بخش ۳ - نامهٔ بوالمظفر جُمَحی
و درین بقیّت ماه رمضان هر روزی بلکه هر ساعتی خبری موحش‌ رسیدی، تا نامه صاحب برید نشابور رسید بو المظفّر جمحی نبشته بود که «بنده متواری‌ شده است و در سمجی‌ میباشد. و چون خبر رسید بنشابور که حاجب بزرگ را با لشکر منصور چنان واقعه‌یی افتاده است در ساعت سوری زندان عرض کرد، تنی چند را گردن زدند و دیگران را دست بازداشتند، و وی با بو سهل حمدوی بتعجیل برفت، و بروستای بست‌ رفتند. و هر کسی از لشکر ما که در شهر بودند بدیشان پیوستند و برفتند و معلوم نگشت که قصد کجا دارند و بنده را ممکن نشد با ایشان رفتن، که سوری بخون بنده تشنه است، از جان خود بترسید و اینجا پنهان شد، جایی استوار و پوشیده، و هر جایی کسان گماشت آوردن اخبار را تا خود پس ازین چه رود و حالها بر چه قرار گیرد. چنانکه دست دهد، قاصدان فرستد و اخبار باز نماید و آنچه مهم‌تر باشد بمعمّا بوزیر فرستد تا بر رای عالی عرضه کند.»
امامی هروی : مقطعات
شمارهٔ ۴
کافی دین و دولت ای صدری
شاه اسماعیل صفوی ( خطایی ) : گزیدهٔ اشعار ترکی
مئهمان گؤردوم
یئنه مئهمان گؤردوم, کؤنلوم شاد اولدو
احمد شاملو : مرثیه‌های خاک
تمثیل
به پوران صلح‌کل و سیروس طاهباز
خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳۵
هر کو نظر کند به تو صاحب‌نظر شود
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۸۷
دل از مشاهده آن خط سیاه شکست
مولوی : دفتر سوم
بخش ۹۷ - پیش رفتن دقوقی به امامت آن قوم
در تحیات و سلام الصالحین
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۱۶
چو یافتی که برآنم که درد دل به تو گویم
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۲۳۳
گره تا کی ز ابروی سخن پرداز نگشاید؟
غروی اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۴
فدائیان ره عشق دوست مرد رهند
عطار نیشابوری : هیلاج نامه
سؤال کردن سلطان بایزید از منصور از جان و جانان
حقیقت با یزید آن پیر عشاق
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۳۸۶
سیر چشم فقرم از تحصیل دنیا فارغم