مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۴۹
ای تو خموش پرسخن، چیست خبر؟ بیا بگو ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۹۷
به انجمن جایی که نشینی نزدیک دروغ (گوی) منشین که تو نیز بسیار دردمند نهبوی. (کذا) مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۵۰
عید نمیدهد فرح، بینظر هلال تو افسر کرمانی : قصاید
شمارهٔ ۵۰ - در وادی سلوک
زهی از توام حل، جمیع مشاکل ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۴۷
بر هیچ کس فریفتاری (فریبندگی) مکن، که تو نیز بسیار دردمند نشوی. ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۳۰
گاه را مکوش. مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۵۱
در سفر هوای تو بیخبرم، به جان تو ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۸۶
فرتم سخن (سخن عالی) به دشچهر (بدذات) مگوی. مهدی اخوان ثالث : آخر شاهنامه
دریچه ها
ما چون دو دریچه، رو به روی هم خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۰
ای کشته مرا لعل تو مانند بسد مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۵۹
باده چو هست ای صنم بازمگیر و نی مگو شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵۶
چنین دردی که من دارم همیشه بی دوا خوشتر مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۵۸
من که ستیزه روترم در طلب لقای تو ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۱۲
شراب به پیمان (یعنی به اندازه) خور چه هر که او شراب بیپیمان خورد، بسا گنه که از وی آید. ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۲۶
از سیزک (خبرچین) و دروغ مرد سخن مشنو. مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۵۷
سنگ شکاف میکند در هوس لقای تو مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۵۶
سیم برا ز سیم تو، سیم برم، به جان تو مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۵۵
کی ز جهان برون شود جزو جهان؟ هله بگو ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۳
زن و فرزند خویشتن جدا از فرهنگ بمهل، کت تیمار و بیش (رنج و غم) گران نرسد و پشیمان نشوی. ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۴۹
چو نیکویی به تو رسد بسیار شادی مکن و چون سختی و بدبختی رسد بسیار به غم مباش، چه نیکی زمانه با سختی و سختی زمان با نیکویی است و هیچ فراز نیست کش نشیب نه از پیش، و هیچ نشیب نیست کش فراز نه از پس.
غزل شمارهٔ ۲۱۴۹
ای تو خموش پرسخن، چیست خبر؟ بیا بگو ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۹۷
به انجمن جایی که نشینی نزدیک دروغ (گوی) منشین که تو نیز بسیار دردمند نهبوی. (کذا) مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۵۰
عید نمیدهد فرح، بینظر هلال تو افسر کرمانی : قصاید
شمارهٔ ۵۰ - در وادی سلوک
زهی از توام حل، جمیع مشاکل ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۴۷
بر هیچ کس فریفتاری (فریبندگی) مکن، که تو نیز بسیار دردمند نشوی. ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۳۰
گاه را مکوش. مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۵۱
در سفر هوای تو بیخبرم، به جان تو ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۸۶
فرتم سخن (سخن عالی) به دشچهر (بدذات) مگوی. مهدی اخوان ثالث : آخر شاهنامه
دریچه ها
ما چون دو دریچه، رو به روی هم خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۰
ای کشته مرا لعل تو مانند بسد مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۵۹
باده چو هست ای صنم بازمگیر و نی مگو شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵۶
چنین دردی که من دارم همیشه بی دوا خوشتر مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۵۸
من که ستیزه روترم در طلب لقای تو ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۱۲
شراب به پیمان (یعنی به اندازه) خور چه هر که او شراب بیپیمان خورد، بسا گنه که از وی آید. ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۲۶
از سیزک (خبرچین) و دروغ مرد سخن مشنو. مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۵۷
سنگ شکاف میکند در هوس لقای تو مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۵۶
سیم برا ز سیم تو، سیم برم، به جان تو مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۵۵
کی ز جهان برون شود جزو جهان؟ هله بگو ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۳
زن و فرزند خویشتن جدا از فرهنگ بمهل، کت تیمار و بیش (رنج و غم) گران نرسد و پشیمان نشوی. ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۴۹
چو نیکویی به تو رسد بسیار شادی مکن و چون سختی و بدبختی رسد بسیار به غم مباش، چه نیکی زمانه با سختی و سختی زمان با نیکویی است و هیچ فراز نیست کش نشیب نه از پیش، و هیچ نشیب نیست کش فراز نه از پس.