کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۴۶۹
عندلیبی می زند بر گل نوانی بشنوید کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۷
گفتمت سنگدلی آمد ازین نکته گرانت ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۰
ز اول ره عشق تو مرا سهل نمود عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۲۷
عشق را رهبر عقل است اما بنسبتی دیگر، هرچه او اثبات میکند این برمیدارد تا بحدی برسد که عقل نتواند که هیچ چیز اثبات کند چون عقل از اثبات باز ایستاد عشق خود را بدو نماید و گوید در من نگر و بی هیچ راهبر راه ببین عقل از هیبت این سخن روی بعالم نفی آرد و بادلّه و براهین خود نفی اغیار کردن گیرد عشق درآید و گوید وَیْحَکَ از محالی گریختی و در محالی آویختی در نفی اثباتست و کار درو بی ثباتست نمیدانی که نَفْیُ الْعَیْبِ عَمَّنْ لاعَیْبَ لَهُ عَیْبٌ عقل بیچاره را جای گریز در میان لاوالا بود عشق بقهرش از میان نفی و اثبات بیرون کند و میگوید اقتدا بدان رونده که گفته است. اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۳ - الاسرار
قومی به گمان فتاده اندر ره دین جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۹۵
ای سرو چمن چو قامتت راست جامی : خردنامه اسکندری
بخش ۲ - مناجات در اظهار افتادگی عجز و پیری و به پایمردی عنایت استدعای دستگیری
کرم گسترا عاجز و مضطرم نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۵
اگرت دیده و دل شیفته و گریان نیست میرزاده عشقی : غزلیات و قصاید
شمارهٔ ۹ - تجدید مطلع
باری ازین عمر سفله سیر شدم سیر صفای اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۵
یار برداشت ز رخ پرده برای دل من فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۴
نرگس مست تو راه دل هشیاران زد سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۹۰
ساقی خمار دارم، یک ساغر دگر ده مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸۹
دوش از بت من جهان چه میشد؟ اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۵۷۸
کس چون تو نبودست و نخواهد پس ازین بود سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۷
دلرا چو کرد عشق تهی و فرو نشست قاآنی شیرازی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸
دلدار بود دین و دل و طاقت و قرار اقبال لاهوری : زبور عجم
زندگی در صدف خویش گهر ساختن است
زندگی در صدف خویش گهر ساختن است واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۶۲۵
خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی الهامی کرمانشاهی : خیابان سوم
بخش ۹۲ - رسیدن اسیران کربلا به نزدیکی شهر شام
به گاهی که دژخیم بر گاه بود صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۰۹۱
هر ساغری به آن لب خندان نمی رسد
شمارهٔ ۴۶۹
عندلیبی می زند بر گل نوانی بشنوید کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۷
گفتمت سنگدلی آمد ازین نکته گرانت ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۰
ز اول ره عشق تو مرا سهل نمود عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۲۷
عشق را رهبر عقل است اما بنسبتی دیگر، هرچه او اثبات میکند این برمیدارد تا بحدی برسد که عقل نتواند که هیچ چیز اثبات کند چون عقل از اثبات باز ایستاد عشق خود را بدو نماید و گوید در من نگر و بی هیچ راهبر راه ببین عقل از هیبت این سخن روی بعالم نفی آرد و بادلّه و براهین خود نفی اغیار کردن گیرد عشق درآید و گوید وَیْحَکَ از محالی گریختی و در محالی آویختی در نفی اثباتست و کار درو بی ثباتست نمیدانی که نَفْیُ الْعَیْبِ عَمَّنْ لاعَیْبَ لَهُ عَیْبٌ عقل بیچاره را جای گریز در میان لاوالا بود عشق بقهرش از میان نفی و اثبات بیرون کند و میگوید اقتدا بدان رونده که گفته است. اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۳ - الاسرار
قومی به گمان فتاده اندر ره دین جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۹۵
ای سرو چمن چو قامتت راست جامی : خردنامه اسکندری
بخش ۲ - مناجات در اظهار افتادگی عجز و پیری و به پایمردی عنایت استدعای دستگیری
کرم گسترا عاجز و مضطرم نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۵
اگرت دیده و دل شیفته و گریان نیست میرزاده عشقی : غزلیات و قصاید
شمارهٔ ۹ - تجدید مطلع
باری ازین عمر سفله سیر شدم سیر صفای اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۵
یار برداشت ز رخ پرده برای دل من فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۴
نرگس مست تو راه دل هشیاران زد سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۹۰
ساقی خمار دارم، یک ساغر دگر ده مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸۹
دوش از بت من جهان چه میشد؟ اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۵۷۸
کس چون تو نبودست و نخواهد پس ازین بود سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۷
دلرا چو کرد عشق تهی و فرو نشست قاآنی شیرازی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸
دلدار بود دین و دل و طاقت و قرار اقبال لاهوری : زبور عجم
زندگی در صدف خویش گهر ساختن است
زندگی در صدف خویش گهر ساختن است واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۶۲۵
خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی الهامی کرمانشاهی : خیابان سوم
بخش ۹۲ - رسیدن اسیران کربلا به نزدیکی شهر شام
به گاهی که دژخیم بر گاه بود صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۰۹۱
هر ساغری به آن لب خندان نمی رسد