سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۲
حاصلی، زین دور غم فرجام، نیست اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۸
در عشق زبونی از زبردستی به کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۱۹
درین ره هرچه جونی آن بیابی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۸۱
عشق را با دل صد پاره من کاری هست حافظ : قطعات
قطعه شمارهٔ ۷
به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۰۵
ز سودای جهان بگذر اگر سودای ما داری سعیدا : قصاید
شمارهٔ ۶
آن که خوانی نام او نفس بهیم حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۲
حال خونین دلان که گوید باز عطار نیشابوری : بخش بیست و چهارم
الحكایة و التمثیل
آن یکی دیوانه را میتاختند مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۹۹
گویند شاه عشق ندارد وفا دروغ عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۱۸۷
قوت عشق از عاشق دل و جان اوست در مرتبۀ اول و در مرتبۀ دویم کفر و ایمان اوست و در مرتبۀ سیم زمان و مکان اوست و در مرتبۀ چهارم حدوث و امکان اوست چون عشق از خوردن این قوتها بپردازد عاشق صبور شود و غیور شود و در حضور شود و در پرتو آن نور شود پس خود نور شود وُرودٌ ثُمَّ قصورٌ ثُمَّ شهُودٌ ثُمَّ وُجُودٌ ثُمَّ خُمُودٌ ثُمَّ سُکوتٌ ثُمَّ قُبْضٌ ثُمَّ بَسْطٍ وَبَحْرٌ ثُمَّ نَهْرٌ ثُمَّ یُبْسٌ. مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴۶
گر چپ و راست طعنه و تشنیع بیهدهست ملکالشعرای بهار : قصاید
قصیدهٔ ۱۴
بهارا! بهل تا گیاهی برآید مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴۴
ساقی بیار باده که ایام بس خوش است مولوی : دفتر پنجم
بخش ۱۷۱ - عزم کردن شاه چون واقف شد بر آن خیانت کی بپوشاند و عفو کند و او را به او دهد و دانست کی آن فتنه جزای او بود و قصد او بود و ظلم او بر صاحب موصل کی و من اساء فعلیها و ان ربک لبالمرصاد و ترسیدن کی اگر انتقام کشد آن انتقام هم بر سر او آید چنانک این ظلم و طمع بر سرش آمد
شاه با خود آمد استغفار کرد مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۷۵
بازآمدم چون عید نو، تا قفل زندان بشکنم سلیم تهرانی : قطعات
شمارهٔ ۳۵ - هجو خواجه حسن
با هرکه نشنید نفسی، خواجه حسن را مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴۳
از دل به دل برادر گویند روزنیست نهج البلاغه : خطبه ها
توصیف گمراهان
<strong> و من خطبة له عليهالسلام </strong> <strong> صفة الضال </strong> رشیدالدین میبدی : ۲۷- سورة النمل- مکیة
۵ - النوبة الاولى
قوله تعالى: قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ گوى ستایش بسزا اللَّه را وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفى و درود او بر رهیگان او که بگزید ایشان را آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ (۵۹) اللَّه به است خدایى را یا آنچه شما مىانباز ان خوانید با او؟
غزل شمارهٔ ۹۲
حاصلی، زین دور غم فرجام، نیست اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۸
در عشق زبونی از زبردستی به کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۱۹
درین ره هرچه جونی آن بیابی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۸۱
عشق را با دل صد پاره من کاری هست حافظ : قطعات
قطعه شمارهٔ ۷
به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۰۵
ز سودای جهان بگذر اگر سودای ما داری سعیدا : قصاید
شمارهٔ ۶
آن که خوانی نام او نفس بهیم حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۲
حال خونین دلان که گوید باز عطار نیشابوری : بخش بیست و چهارم
الحكایة و التمثیل
آن یکی دیوانه را میتاختند مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۹۹
گویند شاه عشق ندارد وفا دروغ عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۱۸۷
قوت عشق از عاشق دل و جان اوست در مرتبۀ اول و در مرتبۀ دویم کفر و ایمان اوست و در مرتبۀ سیم زمان و مکان اوست و در مرتبۀ چهارم حدوث و امکان اوست چون عشق از خوردن این قوتها بپردازد عاشق صبور شود و غیور شود و در حضور شود و در پرتو آن نور شود پس خود نور شود وُرودٌ ثُمَّ قصورٌ ثُمَّ شهُودٌ ثُمَّ وُجُودٌ ثُمَّ خُمُودٌ ثُمَّ سُکوتٌ ثُمَّ قُبْضٌ ثُمَّ بَسْطٍ وَبَحْرٌ ثُمَّ نَهْرٌ ثُمَّ یُبْسٌ. مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴۶
گر چپ و راست طعنه و تشنیع بیهدهست ملکالشعرای بهار : قصاید
قصیدهٔ ۱۴
بهارا! بهل تا گیاهی برآید مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴۴
ساقی بیار باده که ایام بس خوش است مولوی : دفتر پنجم
بخش ۱۷۱ - عزم کردن شاه چون واقف شد بر آن خیانت کی بپوشاند و عفو کند و او را به او دهد و دانست کی آن فتنه جزای او بود و قصد او بود و ظلم او بر صاحب موصل کی و من اساء فعلیها و ان ربک لبالمرصاد و ترسیدن کی اگر انتقام کشد آن انتقام هم بر سر او آید چنانک این ظلم و طمع بر سرش آمد
شاه با خود آمد استغفار کرد مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۷۵
بازآمدم چون عید نو، تا قفل زندان بشکنم سلیم تهرانی : قطعات
شمارهٔ ۳۵ - هجو خواجه حسن
با هرکه نشنید نفسی، خواجه حسن را مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴۳
از دل به دل برادر گویند روزنیست نهج البلاغه : خطبه ها
توصیف گمراهان
<strong> و من خطبة له عليهالسلام </strong> <strong> صفة الضال </strong> رشیدالدین میبدی : ۲۷- سورة النمل- مکیة
۵ - النوبة الاولى
قوله تعالى: قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ گوى ستایش بسزا اللَّه را وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفى و درود او بر رهیگان او که بگزید ایشان را آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ (۵۹) اللَّه به است خدایى را یا آنچه شما مىانباز ان خوانید با او؟