آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۴۳
ایکه بر عارض افروخته بر دل ناری ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹
چند گردی گردم ای خیمهٔ بلند؟ وحشی بافقی : قطعات
شمارهٔ ۱۵ - موضع پاکان
غیاث الدین محمد منبع فیض سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۷۶
ای دریده ز تو گل پیرهن خون آلود آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۹۰۸
مرا ز عشق بسی منت است بر گردن قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۵
چون روی تو ز مصحف تنزیه آیتیست انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳۱
چون پای همی تحفه برد هر جایم هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۳۷
چند پنهان کنم افسانه هجران از تو؟ فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۵
ارمغان از بینوایی غم به گلشن میبرم جلال عضد : غزلیّات
شمارهٔ ۱۴۲
گشت خط بر گرد آن رخسار چون گلنار سبز سنایی غزنوی : الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر
حکایت
آن شنیدی که پیر با همراه فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۹
در آتیه گر فکر نماینده کنیم رشیدالدین میبدی : ۱۲- سورة یوسف- مکیة
۱ - النوبة الثالثة
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم. اسم جلیل شهد بجلاله افعاله، نطق بجماله افضاله دلّ على اثباته آیاته، اخبر عن صفاته مفعولاته، فهو الملک العظیم العزیز الکریم لا قسیم فى ذاته، و لا شریک فى مخلوقاته، و لا نظیر فى حقه و لا فى صفاته. اثیر اخسیکتی : قصاید
شمارهٔ ۹۹ - مدح خواجه رکن الدین حسن
عرض داد از چابکی خورشید شمعی پیرهن نهج البلاغه : حکمت ها
عطر خوب
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> نِعْمَ اَلطِّيبُ اَلْمِسْكُ خَفِيفٌ مَحْمِلُهُ عَطِرٌ رِيحُهُ عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۹۴
خوناب آتشین ز سر من گذشته است ابن یمین فَرومَدی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۴
تا فتادست نظر بر رخ رخشان توام صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۳۰
شب نه آه سرد را دل عرش پیما کرده بود رشیدالدین میبدی : ۷- سورة الاعراف
۱۲ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ الایة آن مهجور مملکت، و مطرود درگاه عزّت، و زخم خورده عدل ازل، فرعون بى عون، چون خود را بر مقام عجز بدید، و در کار ملک خود وهن دید، و قبطیان زیادة تمکین از وى طلب میکردند تا بر موسى و قوم وى تطاول جویند و قهر کنند همى گفتند: أَ تَذَرُ مُوسى وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ؟! آن مدبر را ننگ آمد که قصور قدرت خود بایشان نماید یا بضعف و عجز خود معترف آید، همى زبان تهدید بگشاد که: سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ. وى تدبیرى همى ساخت بباطل، و اللَّه تقدیرى همى کرد بباطن. تدبیر وى این بود که: سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیِی، نساءهم و تقدیر اللَّه این بود که: فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیَمِّ آوردند که روزى جبرئیل آمد بر صورت مردى، و پرسید از وى که: چه گویى بمردى که بندهاى دارد، و او را مال و جاه و نعمت دهد، آن گه بر خواجه خویش عصیان آرد، و خواهد که بر وى مهتر شود؟ فرعون گفت: جزاء وى آنست که او را بآب کشند. از حضرت عزّت فرمان آمد: اى جبرئیل این فتوى گوش دار تا آن روز که گویى: آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ؟! قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا موسى قوم خود را ارشاد کرد که: شما دست در حبل عصمت اللَّه زنید، و از نصرت و نعمت وى نومید مباشید، و بر ضمان وى تکیه کنید، که وى گفته: کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ، و در همه حال یارى دهنده اوست یارى از وى خواهید، و غمها را فرج آرنده و درها را گشاینده اوست، و بر بلاء فرعون صبر کنید تا روزى بسر آید و دولت شما در رسد، ماه وى در خسوف افتد، و آفتاب عز شما از برج شرف شما بتابد. رشیدالدین وطواط : رباعیات
شمارهٔ ۱۲ - در تغزل
چون چرخ همیشه رسم تو طنازیست
شمارهٔ ۱۰۴۳
ایکه بر عارض افروخته بر دل ناری ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹
چند گردی گردم ای خیمهٔ بلند؟ وحشی بافقی : قطعات
شمارهٔ ۱۵ - موضع پاکان
غیاث الدین محمد منبع فیض سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۷۶
ای دریده ز تو گل پیرهن خون آلود آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۹۰۸
مرا ز عشق بسی منت است بر گردن قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۵
چون روی تو ز مصحف تنزیه آیتیست انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳۱
چون پای همی تحفه برد هر جایم هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۳۷
چند پنهان کنم افسانه هجران از تو؟ فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۵
ارمغان از بینوایی غم به گلشن میبرم جلال عضد : غزلیّات
شمارهٔ ۱۴۲
گشت خط بر گرد آن رخسار چون گلنار سبز سنایی غزنوی : الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر
حکایت
آن شنیدی که پیر با همراه فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۹
در آتیه گر فکر نماینده کنیم رشیدالدین میبدی : ۱۲- سورة یوسف- مکیة
۱ - النوبة الثالثة
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم. اسم جلیل شهد بجلاله افعاله، نطق بجماله افضاله دلّ على اثباته آیاته، اخبر عن صفاته مفعولاته، فهو الملک العظیم العزیز الکریم لا قسیم فى ذاته، و لا شریک فى مخلوقاته، و لا نظیر فى حقه و لا فى صفاته. اثیر اخسیکتی : قصاید
شمارهٔ ۹۹ - مدح خواجه رکن الدین حسن
عرض داد از چابکی خورشید شمعی پیرهن نهج البلاغه : حکمت ها
عطر خوب
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> نِعْمَ اَلطِّيبُ اَلْمِسْكُ خَفِيفٌ مَحْمِلُهُ عَطِرٌ رِيحُهُ عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۹۴
خوناب آتشین ز سر من گذشته است ابن یمین فَرومَدی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۴
تا فتادست نظر بر رخ رخشان توام صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۳۰
شب نه آه سرد را دل عرش پیما کرده بود رشیدالدین میبدی : ۷- سورة الاعراف
۱۲ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ الایة آن مهجور مملکت، و مطرود درگاه عزّت، و زخم خورده عدل ازل، فرعون بى عون، چون خود را بر مقام عجز بدید، و در کار ملک خود وهن دید، و قبطیان زیادة تمکین از وى طلب میکردند تا بر موسى و قوم وى تطاول جویند و قهر کنند همى گفتند: أَ تَذَرُ مُوسى وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ؟! آن مدبر را ننگ آمد که قصور قدرت خود بایشان نماید یا بضعف و عجز خود معترف آید، همى زبان تهدید بگشاد که: سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ. وى تدبیرى همى ساخت بباطل، و اللَّه تقدیرى همى کرد بباطن. تدبیر وى این بود که: سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیِی، نساءهم و تقدیر اللَّه این بود که: فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیَمِّ آوردند که روزى جبرئیل آمد بر صورت مردى، و پرسید از وى که: چه گویى بمردى که بندهاى دارد، و او را مال و جاه و نعمت دهد، آن گه بر خواجه خویش عصیان آرد، و خواهد که بر وى مهتر شود؟ فرعون گفت: جزاء وى آنست که او را بآب کشند. از حضرت عزّت فرمان آمد: اى جبرئیل این فتوى گوش دار تا آن روز که گویى: آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ؟! قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا موسى قوم خود را ارشاد کرد که: شما دست در حبل عصمت اللَّه زنید، و از نصرت و نعمت وى نومید مباشید، و بر ضمان وى تکیه کنید، که وى گفته: کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ، و در همه حال یارى دهنده اوست یارى از وى خواهید، و غمها را فرج آرنده و درها را گشاینده اوست، و بر بلاء فرعون صبر کنید تا روزى بسر آید و دولت شما در رسد، ماه وى در خسوف افتد، و آفتاب عز شما از برج شرف شما بتابد. رشیدالدین وطواط : رباعیات
شمارهٔ ۱۲ - در تغزل
چون چرخ همیشه رسم تو طنازیست