حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۷
می چون سبو کشید، لب می پرست ما
عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۵۱۳
در آتش آمدیم و فعانی نداشتیم
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۳۵۰
روی آیینه دل تار نمی باید کرد
امیر معزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷
صنما ما ز ره دور و دراز آمده‌ایم
اثیر اخسیکتی : قصاید
شمارهٔ ۷۸ - مدح رکن الدین ارسلانشاه غازی
چو رفت شاه کواکب ببار گاه حمل
سعدی : باب دوم در احسان
حکایت حاتم طائی
ز بنگاه حاتم یکی پیرمرد
عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۱۱۱
ای دل پیاله گیر که وقت صبوح تست
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۱۱۴
پرست دفتر افلاک از حساب غلط
مولوی : دفتر دوم
بخش ۱۰۶ - اشکال آوردن برین قصه
ابلهان گویند کین افسانه را
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۷۸
در سینه دارم کوه غم، داند اگر یار این قدر
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۱
جان به لب داریم و همچون صبح خندانیم ما
سنایی غزنوی : الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله
التمثّل فی شأن اصحاب الغفلة و نظر السّوء
آن شنیدی که در طواف زنی
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۶۳۸
ای چشم تو خونریزتر از دور زمانه
یغمای جندقی : بخش اول
شمارهٔ ۱۰۷ - به میرزا حسن مطرب نگاشته
پیش از این که داستان پیک و پیام را نشان و نامی نبود فرسوده روان آرامی داشت، و بیچاره دل بی تماشای روی و مویت تیره یا روشن بام وشامی. بدین یک نامه که آنهم آزمایش کلک را نگار افتاده نه آسایش ما را دستی گشاده باشد، یا پاسخ بسته ها نگارش و دسته ها گزارش را بنیادی نهاده، یکباره از جای برکنده شدم و چون مشکین کمند دیوانه پسندت پای تا سر پراکنده کاوش در دم مژه گلگون وگونه زریری ساخت و یاد نرگس مردم فریبت از کاسه چشم لاله و خیری شکفت، تار و پود آرامم درهم گسیخت و آبروی شکیبم بر باد داد و در خاک ریخت. زخم های کهن تازه شد و ناله جان خاموش بلند آوازه رخت تاب و توانم به دریا فتاد، و پیمان بردباری که به دست یاری او سامان و سری داشتم در پای رفت، منش از خوی جدائی دامن فراهم چید و دل از دیوار شکیبائی روی برتافت. ندانم از این پس چاره درد چیست و درمان جان تیمار پرورد کدام؟ دانم به چنگ ده ویرانه دیوانه زنجیر خامی دربندی و بهرسو بند آزمای هزار کمند.هرگز کام خویش بر دلخواه تو پیشی ندهم و با هر چه نه مایه آبرو و آرام تو اگر خود به خروارها رامش و به خرمن ها آرامش خویشی نخواهم، ولی چون نو آموز کیش جدائیم و تازه هنجار آئین تنهائی، اگرم گاه گاهی راهی دهند و در سایه آن آستان که نماز جای راستان است پناهی بخشند گناهی نخواهد داشت.
اثیر اخسیکتی : قصاید
شمارهٔ ۱۱۳ - مدح اثیرالدین تورانشاه
نصیب یافت جهان از سعادت کبری
عطار نیشابوری : باب شانزدهم: در عزلت و اندوه و درد وصبر گزیدن
شمارهٔ ۱۵
مردی چه بود رند و مقامر بودن
رشیدالدین میبدی : ۶۲- سورة الجمعة- مدنیة
النوبة الثالثة
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز ازلى، جبّار صمدى لکنّه للمؤمنین ولىّ، و بالعاصین حفىّ، لیس له فی جماله کفىّ و لا فی جلاله سمىّ و للعصاة من المؤمنین ولىّ. اینست نظم لطیف و آراسته تام، دل را انس است و جان را پیغام، از دوست یادگار و بر جان عاشقان سلام، اللَّه است یگانه یکتا، در ذات و صفات بیهمتا، از هم مانستى جدا، و در حکم بى چرا. شنونده رازست، و نیوشنده دعا، در آزمایش باعطاست و در ضمانها باوفا. سمیع است بسمع و بصیر ببصر، مرید باراده، متکلّم بکلام، باقى ببقا، رحمان است مهربان، که بر بنده بخشاید و جافیان را با همه جفا برّ پیش آید. بنده اگر چه بدکار است و از جرم گرانبار است، رحمان او را آمرزگار و جرم او را در گذار است، خوب نگارست و در گفتار است، عالم را صانع و خلق را نگهدار است، دشمن را دارنده و دوست را یار است، بصنع در دیده هر کس و در جان احبابش قرار است. هر امیدى را نقد، و هر ضمان را بسنده کار است، رحیم است که رحمت خود بر مؤمنان باران کرد و عطاى خود بر ایشان ریزان کرد. هر کس را آنچه صلاح و بهینه آن کس دید آن کرد، معاصى خلق زیر حلم خود پنهان کرد.
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۸
ای بخت جوان بیاو در ساغر پیچ
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۰
دلی کش صبر نبود آن من نیست
نهج البلاغه : خطبه ها
افشاى نفاق برج بن مسهر الطائي
<strong> و من كلام له عليه‌السلام قاله للبرج بن مسهر الطائي و قد قال له بحيث يسمعه لا حكم إلا للّه و كان من الخوارج </strong>