سعدی : غزلیات
غزل ۵۲۲
تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی جامی : سبحةالابرار
بخش ۸۳ - حکایت آن جوانمرد که چون به روی معشوق که چشم روشنش بود آبله افتاد خود را به نابینایی فرانمود تا معشوق نداند که عیب وی را می بیند
آن جوانمرد زنی زیبا خواست سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵۳
گفتی گله کردهای ز من با که و مه عبدالقهّار عاصی : رباعیات
رباعی شمارۀ ۳۰
ما بلبل و فصلها زمستان اینجا محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۶
یک دم ای سرو ز غمهای تو آزاد که بود اهلی شیرازی : تواریخ
شماره ۳۷ - تاریخ وفات سید شریف
رفت آخر از جهان چشم و چراغ روزگار کمالالدین اسماعیل : قصاید
شمارهٔ ۷۸ - وله ایضاً
خطی زاری بسی ناخوشتر از ریش سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۱۵۵ - عاشق شدن فرامرز بر دختر شاه پریان
چو بر تخت فیروزه رفت آفتاب فضولی : قصاید
شمارهٔ ۴۶
در آرزوی ناوک او مردم ای کمان مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۷۸
ز آب، تشنه گرفتهست خشم میبینی ابراهیم شاهدی دده مغلوی : غزلیات
شمارهٔ ۵۶
چون دلبران ز زلف سیه تاب می دهند ملا احمد نراقی : مثنوی طاقدیس
بخش ۱۲۴ - اشاره به قول شاه اولیا در دعای کمیل:فهبنی یا الهی و سیدی و مولای صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک
صبر گیرم آورم در آتشت بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۸
داده شه فرمان که مستان را نمایند احترام مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۳۷
بیار باده که اندر خمار خمارم امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۳۴
سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چون کنم؟ قائم مقام فراهانی : جلایرنامه
بخش ۱۸
جلایر: شاه ظل کردگارست مولوی : دفتر پنجم
بخش ۵۸ - مریدی در آمد به خدمت شیخ و ازین شیخ پیر سن نمیخواهم بلک پیرعقل و معرفت و اگر چه عیسیست علیهالسلام در گهواره و یحیی است علیهالسلام در مکتب کودکان مریدی شیخ را گریان دید او نیز موافقت کرد و گریست چون فارغ شد و به در آمد مریدی دیگر کی از حال شیخ واقفتر بود از سر غیرت در عقب او تیز بیرون آمد گفتش ای برادر من ترا گفته باشم الله الله تا نیندیشی و نگویی کی شیخ میگریست و من نیز میگریستم کی سی سال ریاضت بیریا باید کرد و از عقبات و دریاهای پر نهنگ و کوههای بلند پر شیر و پلنگ میباید گذشت تا بدان گریهٔ شیخ رسی یا نرسی اگر رسی شکر زویت لی الارض گویی بسیار
یک مریدی اندر آمد پیش پیر نهج البلاغه : نامه ها
نامه به مالك اشتر در اصول اخلاقی رهبر اسلامی
<strong> و من كتاب له عليهالسلام إلى بعض عماله </strong> أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى إِقَامَةِ اَلدِّينِ وَ أَقْمَعُ بِهِ نَخْوَةَ اَلْأَثِيمِ وَ أَسُدُّ بِهِ لَهَاةَ اَلثَّغْرِ اَلْمَخُوفِ سعدی : غزلیات
غزل ۲۹۱
آنک از جنت فردوس یکی میآید صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۷۲
فضای دشت ز خونین دلان گلستانی است
غزل ۵۲۲
تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی جامی : سبحةالابرار
بخش ۸۳ - حکایت آن جوانمرد که چون به روی معشوق که چشم روشنش بود آبله افتاد خود را به نابینایی فرانمود تا معشوق نداند که عیب وی را می بیند
آن جوانمرد زنی زیبا خواست سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵۳
گفتی گله کردهای ز من با که و مه عبدالقهّار عاصی : رباعیات
رباعی شمارۀ ۳۰
ما بلبل و فصلها زمستان اینجا محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۶
یک دم ای سرو ز غمهای تو آزاد که بود اهلی شیرازی : تواریخ
شماره ۳۷ - تاریخ وفات سید شریف
رفت آخر از جهان چشم و چراغ روزگار کمالالدین اسماعیل : قصاید
شمارهٔ ۷۸ - وله ایضاً
خطی زاری بسی ناخوشتر از ریش سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۱۵۵ - عاشق شدن فرامرز بر دختر شاه پریان
چو بر تخت فیروزه رفت آفتاب فضولی : قصاید
شمارهٔ ۴۶
در آرزوی ناوک او مردم ای کمان مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۷۸
ز آب، تشنه گرفتهست خشم میبینی ابراهیم شاهدی دده مغلوی : غزلیات
شمارهٔ ۵۶
چون دلبران ز زلف سیه تاب می دهند ملا احمد نراقی : مثنوی طاقدیس
بخش ۱۲۴ - اشاره به قول شاه اولیا در دعای کمیل:فهبنی یا الهی و سیدی و مولای صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک
صبر گیرم آورم در آتشت بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۸
داده شه فرمان که مستان را نمایند احترام مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۳۷
بیار باده که اندر خمار خمارم امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۳۴
سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چون کنم؟ قائم مقام فراهانی : جلایرنامه
بخش ۱۸
جلایر: شاه ظل کردگارست مولوی : دفتر پنجم
بخش ۵۸ - مریدی در آمد به خدمت شیخ و ازین شیخ پیر سن نمیخواهم بلک پیرعقل و معرفت و اگر چه عیسیست علیهالسلام در گهواره و یحیی است علیهالسلام در مکتب کودکان مریدی شیخ را گریان دید او نیز موافقت کرد و گریست چون فارغ شد و به در آمد مریدی دیگر کی از حال شیخ واقفتر بود از سر غیرت در عقب او تیز بیرون آمد گفتش ای برادر من ترا گفته باشم الله الله تا نیندیشی و نگویی کی شیخ میگریست و من نیز میگریستم کی سی سال ریاضت بیریا باید کرد و از عقبات و دریاهای پر نهنگ و کوههای بلند پر شیر و پلنگ میباید گذشت تا بدان گریهٔ شیخ رسی یا نرسی اگر رسی شکر زویت لی الارض گویی بسیار
یک مریدی اندر آمد پیش پیر نهج البلاغه : نامه ها
نامه به مالك اشتر در اصول اخلاقی رهبر اسلامی
<strong> و من كتاب له عليهالسلام إلى بعض عماله </strong> أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى إِقَامَةِ اَلدِّينِ وَ أَقْمَعُ بِهِ نَخْوَةَ اَلْأَثِيمِ وَ أَسُدُّ بِهِ لَهَاةَ اَلثَّغْرِ اَلْمَخُوفِ سعدی : غزلیات
غزل ۲۹۱
آنک از جنت فردوس یکی میآید صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۷۲
فضای دشت ز خونین دلان گلستانی است