امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۳۴
سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چون کنم؟ قائم مقام فراهانی : جلایرنامه
بخش ۱۸
جلایر: شاه ظل کردگارست مولوی : دفتر پنجم
بخش ۵۸ - مریدی در آمد به خدمت شیخ و ازین شیخ پیر سن نمیخواهم بلک پیرعقل و معرفت و اگر چه عیسیست علیهالسلام در گهواره و یحیی است علیهالسلام در مکتب کودکان مریدی شیخ را گریان دید او نیز موافقت کرد و گریست چون فارغ شد و به در آمد مریدی دیگر کی از حال شیخ واقفتر بود از سر غیرت در عقب او تیز بیرون آمد گفتش ای برادر من ترا گفته باشم الله الله تا نیندیشی و نگویی کی شیخ میگریست و من نیز میگریستم کی سی سال ریاضت بیریا باید کرد و از عقبات و دریاهای پر نهنگ و کوههای بلند پر شیر و پلنگ میباید گذشت تا بدان گریهٔ شیخ رسی یا نرسی اگر رسی شکر زویت لی الارض گویی بسیار
یک مریدی اندر آمد پیش پیر نهج البلاغه : نامه ها
نامه به مالك اشتر در اصول اخلاقی رهبر اسلامی
<strong> و من كتاب له عليهالسلام إلى بعض عماله </strong> أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى إِقَامَةِ اَلدِّينِ وَ أَقْمَعُ بِهِ نَخْوَةَ اَلْأَثِيمِ وَ أَسُدُّ بِهِ لَهَاةَ اَلثَّغْرِ اَلْمَخُوفِ سعدی : غزلیات
غزل ۲۹۱
آنک از جنت فردوس یکی میآید صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۷۲
فضای دشت ز خونین دلان گلستانی است سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۳۴۲ - خواص گوی
شوخ خواص گوی ز درد من آب شد فخرالدین عراقی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۶
نگارا، گر چه از ما برشکستی عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۲۸
عقل کدخدای سرای دنیا و آخرتست و روی دل در عشق بدین هر دو آوردن از معشوقی که این هر دو بنده دران راه اویند حجاب بود و آنچه آن گرم رو بگوشه چشم بهر دو باز ندید که ما زاغَ الْبَصَر وَ مَاطَغی.. سر این معنی است در ما زاغَ الْبَصَرُ تذرو رنگین عقل را شکارگاه باز عشق کردنست. و اللّه که در استغراق بعشق در دنیا و آخرت بچشم قبول دیدن بت پرستیدن است: عسجدی : اشعار باقیمانده
شمارهٔ ۵۸ - قطعه
خواجه بزرگست و مال دارد و نعمت اسیری لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳
ما مست مدام کوی آن خماریم ابن یمین فَرومَدی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۲
بر بیاض مه سواد خط عنبر ساش بین جمالالدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۳۷
زلفی که بر او بند و گره باشد صد طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۶۷
ما مصیبت زدگان را چه تواضع به ازین امامی هروی : قصاید
شمارهٔ ۳۳ - در مدح علاء الدوله رکن الدین ابوالفتح قتلغ شاه
منت ایزد را که بعد از طول و عرض و سال و ماه عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۴۱
گر هست درین راه سر بهبودت ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ١٧
ز هی فرخنده جایی خوش مقامی واعظ قزوینی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۳۲
پنبه سان شکستی چوب نرمی پیشه را امام سجاد علیهالسلام : رساله حقوق
سخن آغازین
و اكبر حقوق الله عليك ما اوجبه لنفسه تبارك و تعالى من حقه الذي هو اصل الحقوق ومنه تفرع ؛ ثم (ما) اوجبه عليك لنفسك من قرنك الى قدمك على اختلاف جوارحك صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۴۸
هر که رو تابد ز عاشق، خط مشکینش سزاست
شمارهٔ ۱۳۳۴
سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چون کنم؟ قائم مقام فراهانی : جلایرنامه
بخش ۱۸
جلایر: شاه ظل کردگارست مولوی : دفتر پنجم
بخش ۵۸ - مریدی در آمد به خدمت شیخ و ازین شیخ پیر سن نمیخواهم بلک پیرعقل و معرفت و اگر چه عیسیست علیهالسلام در گهواره و یحیی است علیهالسلام در مکتب کودکان مریدی شیخ را گریان دید او نیز موافقت کرد و گریست چون فارغ شد و به در آمد مریدی دیگر کی از حال شیخ واقفتر بود از سر غیرت در عقب او تیز بیرون آمد گفتش ای برادر من ترا گفته باشم الله الله تا نیندیشی و نگویی کی شیخ میگریست و من نیز میگریستم کی سی سال ریاضت بیریا باید کرد و از عقبات و دریاهای پر نهنگ و کوههای بلند پر شیر و پلنگ میباید گذشت تا بدان گریهٔ شیخ رسی یا نرسی اگر رسی شکر زویت لی الارض گویی بسیار
یک مریدی اندر آمد پیش پیر نهج البلاغه : نامه ها
نامه به مالك اشتر در اصول اخلاقی رهبر اسلامی
<strong> و من كتاب له عليهالسلام إلى بعض عماله </strong> أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى إِقَامَةِ اَلدِّينِ وَ أَقْمَعُ بِهِ نَخْوَةَ اَلْأَثِيمِ وَ أَسُدُّ بِهِ لَهَاةَ اَلثَّغْرِ اَلْمَخُوفِ سعدی : غزلیات
غزل ۲۹۱
آنک از جنت فردوس یکی میآید صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۷۲
فضای دشت ز خونین دلان گلستانی است سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۳۴۲ - خواص گوی
شوخ خواص گوی ز درد من آب شد فخرالدین عراقی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۶
نگارا، گر چه از ما برشکستی عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۲۸
عقل کدخدای سرای دنیا و آخرتست و روی دل در عشق بدین هر دو آوردن از معشوقی که این هر دو بنده دران راه اویند حجاب بود و آنچه آن گرم رو بگوشه چشم بهر دو باز ندید که ما زاغَ الْبَصَر وَ مَاطَغی.. سر این معنی است در ما زاغَ الْبَصَرُ تذرو رنگین عقل را شکارگاه باز عشق کردنست. و اللّه که در استغراق بعشق در دنیا و آخرت بچشم قبول دیدن بت پرستیدن است: عسجدی : اشعار باقیمانده
شمارهٔ ۵۸ - قطعه
خواجه بزرگست و مال دارد و نعمت اسیری لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳
ما مست مدام کوی آن خماریم ابن یمین فَرومَدی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۲
بر بیاض مه سواد خط عنبر ساش بین جمالالدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۳۷
زلفی که بر او بند و گره باشد صد طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۶۷
ما مصیبت زدگان را چه تواضع به ازین امامی هروی : قصاید
شمارهٔ ۳۳ - در مدح علاء الدوله رکن الدین ابوالفتح قتلغ شاه
منت ایزد را که بعد از طول و عرض و سال و ماه عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۴۱
گر هست درین راه سر بهبودت ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ١٧
ز هی فرخنده جایی خوش مقامی واعظ قزوینی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۳۲
پنبه سان شکستی چوب نرمی پیشه را امام سجاد علیهالسلام : رساله حقوق
سخن آغازین
و اكبر حقوق الله عليك ما اوجبه لنفسه تبارك و تعالى من حقه الذي هو اصل الحقوق ومنه تفرع ؛ ثم (ما) اوجبه عليك لنفسك من قرنك الى قدمك على اختلاف جوارحك صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۴۸
هر که رو تابد ز عاشق، خط مشکینش سزاست