ابن یمین فَرومَدی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۲
بر بیاض مه سواد خط عنبر ساش بین
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۳۷
زلفی که بر او بند و گره باشد صد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۶۷
ما مصیبت زدگان را چه تواضع به ازین
امامی هروی : قصاید
شمارهٔ ۳۳ - در مدح علاء الدوله رکن الدین ابوالفتح قتلغ شاه
منت ایزد را که بعد از طول و عرض و سال و ماه
عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۴۱
گر هست درین راه سر بهبودت
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ١٧
ز هی فرخنده جایی خوش مقامی
واعظ قزوینی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۳۲
پنبه سان شکستی چوب نرمی پیشه را
امام سجاد علیه‌السلام : رساله حقوق
سخن آغازین
و اكبر حقوق الله عليك ما اوجبه لنفسه تبارك و تعالى من حقه الذي هو اصل الحقوق ومنه تفرع ؛ ثم (ما) اوجبه عليك لنفسك من قرنك الى قدمك على اختلاف جوارحك
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۴۸
هر که رو تابد ز عاشق، خط مشکینش سزاست
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۹۷
دمی چون صبح می خواهم درین عالم زمن باشد
صائب تبریزی : ابیات منتسب
شمارهٔ ۶۴
چراغ زندگی را می کند مستغنی از روغن
هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۸
در مجلس اگر او نظری با دگری داشت
کمال‌الدین اسماعیل : قطعات
شمارهٔ ۲۲۷ - ایضا له
ای شده ذات تو مستجمع انواع کمال
عین‌القضات همدانی : لوایح
فصل ۲۳
اگر عشق صفت لازمۀ روح است بی او ناقص باشد و او خود بی روح نباشد چون سلطان جمال معشوق ولایت نهاد عاشق را در ضبط آرد و دار الملک خود سازد عشق که صفت لازمۀ روحست و روح که موصوف بدوست با یکدیگر تدبیر مفارقت کنند اگرچه ممکن نبود اما بی مکوّن و ظهوری نبود عشق در کمین کمون مخفی شود روح پندارد که رفت و بدین پندار خود را وداع کردن گیرد عشق خود نرفته باشد چون مکوّن در ظهور آمد بر روح غیرت آورد زیرا که ازمحبوب بی نشان نشانها یابد پندارد که او اوست روح گوید من او نیم اما بی او نیم:
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۴۸
به ادب نوش، جام دولت را
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۵۹
راز من نقل مجالس ز صفای گهرست
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۳۳
معذورم دارند، که اندوه و غیشت
نصرالله منشی : باب الزاهد والضیف
بخش ۱ - باب زاهد و مهمان او
رای گفت برهمن را: شنودم مثل بدکردار متهور که درایذا غلو نماید، و چون بمثل آن مبتلا شود در پناه توبت و انابت گریزد. اکنون بازگوید مثل آنکه پیشه خود بگذارد و حرفی دیگر اختیار کند، و چون از ضبط آن عاجز آید رجوع او بکار خود میسر نگردد و متحیر و متاسف فروماند.
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۸۶
آسمان در چشم ما دود و بخاری بیش نیست
رشیدالدین میبدی : ۶۳- سورة المنافقین- مدنیة
النوبة الثانیة
این سوره یازده آیتست صد و هشتاد کلمه هفتصد و هفتاد و شش حرف جمله به مدینه فرو آمد. در این سوره ناسخ است و منسوخ نیست. و النّاسخ قوله: سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ الآیة.... و عن ابىّ بن کعب قال: قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة المنافقین برى‏ء من النّفاق.