مهدی اخوان ثالث : در حیاط کوچک پاییز، در زندان
من این پاییز در زندان
درین زندان، برای خود هوای دیگری دارم عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۸۱
شوخی که ز خنده چشمهٔ نوش شود رشیدالدین میبدی : ۱۸- سورة الکهف- مکیة
۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ» یقال قصصت القصة اذا تتبّعت الحدیث، «نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ» اى خبرهم بالصّدق. و قیل بالیقین. «إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ» حکم اللَّه لهم بالفتوّة حین آمنوا بلا واسطة، کذلک قال بعضهم رأس الفتوة الایمان، «آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً» ایمانا و بصیرة و ایقانا. و قیل ثبّتناهم على ذلک. جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۴
سوختن شمع شبستان زمن آموخته است صفایی جندقی : ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی
بند ۷۸
نفسی که خواند از در حشمت پیمبرش احمد شاملو : ابراهیم در آتش
مجال
جوجهیی در آشیانه سنایی غزنوی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۴
ای که اطفال به گهواره درون از ستمت فخرالدین عراقی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰
رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۴
چو من از هجر آن لیلی لب شیرین دهن میرم ازرقی هروی : قصاید
شمارهٔ ۳۵
از هری گر سوی اوغان شوی،ای باد شمال هجویری : باب الرّقص
باب الرّقص
بدان که اندر شریعت و طریقت مر رقص را هیچ اصلی نیست؛ از آنچه آن لهو بود به اتفاق همه عقلا چون به جد باشد و چون به هزل بود لغوی و هیچ کس از مشایخ آن رانستوده است و اندر آن غلو نکرده. وهر اثر که اهل حشو اندر آن بیارند، آن همه باطل بود و چون حرکات وجدی و معاملات اهل تواجد بدان مانند بوده است، گروهی از اهل هزل بدان تقلید کردهاند و اندر آن غالی شده و از آن مذهبی ساخته و من دیدم از عوام گروهی میپنداشتند که مذهب تصوّف جز این نیست، آن بر دست گرفتند؛ و گروهی اصل آن را منکر شدند. آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۵۱
بچین زلف تو پیوسته با چشم تو ابروئی نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸
گر بار دگر گذر بکویت فکنم مسعود سعد سلمان : مقطعات
شمارهٔ ۷۳ - توصیف پیل
عجب از دیو پیکری کاو را امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۲۹
آرام جانم میرود، جان را صبوری چون بود عطار نیشابوری : بخش چهارم
الحكایة و التمثیل
نوح پیغامبر چو از کفار رست سنایی غزنوی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۸۳
مبر تو رنج که روزی به رنج نفزاید نصرالله منشی : باب الفحص عن امر دمنة
بخش ۱۲
و دوستی ازان کلیله، روزبه نام، بنزدیک دمنه آمد و از وفات کلیله اعلام داد. دمنه رنجور و متاسف گشت و پرغم و متحیر شد،و از کوره آتش دل آهی برآورد و از فواره دیأه آب بر رخسار براند و گفت: دریغ دوست مشفق و برادر ناصح که در حوادث بدو دویدمی، و پناه در مهمات رای و رویت و شفقت و نصیحت او بود، و دل او گنج اسرار دوستان و کان رازهای بذاذران، که روزگار را بران وقوف صورت نبستی و چرخ را اطلاع ممکن نگشتی. سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۹۱
هر که بر زیردستان نبخشاید به جور زبردستان گرفتار آید. رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۲۶
بهارست همواره هر روزیم
من این پاییز در زندان
درین زندان، برای خود هوای دیگری دارم عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۸۱
شوخی که ز خنده چشمهٔ نوش شود رشیدالدین میبدی : ۱۸- سورة الکهف- مکیة
۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ» یقال قصصت القصة اذا تتبّعت الحدیث، «نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ» اى خبرهم بالصّدق. و قیل بالیقین. «إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ» حکم اللَّه لهم بالفتوّة حین آمنوا بلا واسطة، کذلک قال بعضهم رأس الفتوة الایمان، «آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً» ایمانا و بصیرة و ایقانا. و قیل ثبّتناهم على ذلک. جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۴
سوختن شمع شبستان زمن آموخته است صفایی جندقی : ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی
بند ۷۸
نفسی که خواند از در حشمت پیمبرش احمد شاملو : ابراهیم در آتش
مجال
جوجهیی در آشیانه سنایی غزنوی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۴
ای که اطفال به گهواره درون از ستمت فخرالدین عراقی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰
رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۴
چو من از هجر آن لیلی لب شیرین دهن میرم ازرقی هروی : قصاید
شمارهٔ ۳۵
از هری گر سوی اوغان شوی،ای باد شمال هجویری : باب الرّقص
باب الرّقص
بدان که اندر شریعت و طریقت مر رقص را هیچ اصلی نیست؛ از آنچه آن لهو بود به اتفاق همه عقلا چون به جد باشد و چون به هزل بود لغوی و هیچ کس از مشایخ آن رانستوده است و اندر آن غلو نکرده. وهر اثر که اهل حشو اندر آن بیارند، آن همه باطل بود و چون حرکات وجدی و معاملات اهل تواجد بدان مانند بوده است، گروهی از اهل هزل بدان تقلید کردهاند و اندر آن غالی شده و از آن مذهبی ساخته و من دیدم از عوام گروهی میپنداشتند که مذهب تصوّف جز این نیست، آن بر دست گرفتند؛ و گروهی اصل آن را منکر شدند. آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۵۱
بچین زلف تو پیوسته با چشم تو ابروئی نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸
گر بار دگر گذر بکویت فکنم مسعود سعد سلمان : مقطعات
شمارهٔ ۷۳ - توصیف پیل
عجب از دیو پیکری کاو را امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۲۹
آرام جانم میرود، جان را صبوری چون بود عطار نیشابوری : بخش چهارم
الحكایة و التمثیل
نوح پیغامبر چو از کفار رست سنایی غزنوی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۸۳
مبر تو رنج که روزی به رنج نفزاید نصرالله منشی : باب الفحص عن امر دمنة
بخش ۱۲
و دوستی ازان کلیله، روزبه نام، بنزدیک دمنه آمد و از وفات کلیله اعلام داد. دمنه رنجور و متاسف گشت و پرغم و متحیر شد،و از کوره آتش دل آهی برآورد و از فواره دیأه آب بر رخسار براند و گفت: دریغ دوست مشفق و برادر ناصح که در حوادث بدو دویدمی، و پناه در مهمات رای و رویت و شفقت و نصیحت او بود، و دل او گنج اسرار دوستان و کان رازهای بذاذران، که روزگار را بران وقوف صورت نبستی و چرخ را اطلاع ممکن نگشتی. سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۹۱
هر که بر زیردستان نبخشاید به جور زبردستان گرفتار آید. رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۲۶
بهارست همواره هر روزیم