مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۴۶
بازی بودم پریده از عالم راز امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳
سفر گزیدم و داغ تو بر دلست هنوز اقبال لاهوری : پیام مشرق
جهان ما که جز انگاره ئی نیست
جهان ما که جز انگاره ئی نیست مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۱۱
مکن ای دوست غریبم سر سودای تو دارم امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۴
عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هنوز مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۷۸
من جز احد صمد نخواهم اقبال لاهوری : پیام مشرق
ز پیوند تن و جانم چه پرسی
ز پیوند تن و جانم چه پرسی امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۵
غم روی تو دارد دل، همین بس آذر بیگدلی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۳
شد زلزله یی، که نیست شد هست زمین اقبال لاهوری : پیام مشرق
زیان بینی ز سیر بوستانم
زیان بینی ز سیر بوستانم امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۶
ای دوست، شبی به کوی ما باش اقبال لاهوری : پیام مشرق
سر خوش از بادهٔ تو خم شکنی نیست که نیست
سر خوش از بادهٔ تو خم شکنی نیست که نیست عطار نیشابوری : باب بیست و ششم: در صفت گریستن
شمارهٔ ۳۸
شبرنگ خطت که رام افسونم بود اقبال لاهوری : پیام مشرق
دوام ما ز سوز ناتمام است
دوام ما ز سوز ناتمام است زرتشت : ویسپرد
کرده چهاردهم
اوره مزدای اَشون .. . «سرآغاز کرده 13» اشهو نود گاه ، رداَشونی را می ستاییم . نظامی گنجوی : خسرو و شیرین
بخش ۱۶ - شفیع انگیختن خسرو پیران را پیش پدر
چو خسرو دید کان خواری بر او رفت اقبال لاهوری : پیام مشرق
ز خاک خویش طلب آتشی که پیدا نیست
ز خاک خویش طلب آتشی که پیدا نیست اقبال لاهوری : پیام مشرق
جهانها روید از مشت گل من
جهانها روید از مشت گل من امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۸
دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش انوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۲
نه در وصال تو بختم به کام دل برساند
رباعی شمارهٔ ۹۴۶
بازی بودم پریده از عالم راز امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳
سفر گزیدم و داغ تو بر دلست هنوز اقبال لاهوری : پیام مشرق
جهان ما که جز انگاره ئی نیست
جهان ما که جز انگاره ئی نیست مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۱۱
مکن ای دوست غریبم سر سودای تو دارم امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۴
عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هنوز مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۷۸
من جز احد صمد نخواهم اقبال لاهوری : پیام مشرق
ز پیوند تن و جانم چه پرسی
ز پیوند تن و جانم چه پرسی امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۵
غم روی تو دارد دل، همین بس آذر بیگدلی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۳
شد زلزله یی، که نیست شد هست زمین اقبال لاهوری : پیام مشرق
زیان بینی ز سیر بوستانم
زیان بینی ز سیر بوستانم امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۶
ای دوست، شبی به کوی ما باش اقبال لاهوری : پیام مشرق
سر خوش از بادهٔ تو خم شکنی نیست که نیست
سر خوش از بادهٔ تو خم شکنی نیست که نیست عطار نیشابوری : باب بیست و ششم: در صفت گریستن
شمارهٔ ۳۸
شبرنگ خطت که رام افسونم بود اقبال لاهوری : پیام مشرق
دوام ما ز سوز ناتمام است
دوام ما ز سوز ناتمام است زرتشت : ویسپرد
کرده چهاردهم
اوره مزدای اَشون .. . «سرآغاز کرده 13» اشهو نود گاه ، رداَشونی را می ستاییم . نظامی گنجوی : خسرو و شیرین
بخش ۱۶ - شفیع انگیختن خسرو پیران را پیش پدر
چو خسرو دید کان خواری بر او رفت اقبال لاهوری : پیام مشرق
ز خاک خویش طلب آتشی که پیدا نیست
ز خاک خویش طلب آتشی که پیدا نیست اقبال لاهوری : پیام مشرق
جهانها روید از مشت گل من
جهانها روید از مشت گل من امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۸
دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش انوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۲
نه در وصال تو بختم به کام دل برساند