مولوی : دفتر دوم
بخش ۱۱۴ - قصهٔ بط بچگان کی مرغ خانگی پروردشان
تخم بطی گرچه مرغ خانه‌ات
حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۸
یارم چو قدح به دست گیرد
ابوالفضل بیهقی : مجلد هفتم
بخش ۳۳ - مرگ خواجه احمد حسن
دهم ماه محرّم خواجه احمد حسن‌ نالان شد نالانی‌یی سخت قوی‌ که قضای مرگ‌ آمده بود. بدیوان وزارت نمیتوانست آمد و بسرای خود می‌نشست و قومی‌ را میگرفت‌ و مردمان او را میخاییدند و ابو القاسم کثیر را که صاحبدیوانی خراسان‌ داده بودند، درپیچید و فراشمار کشید و قصدهای بزرگ‌ کرد، چنانکه بفرمود تا عقابین‌ و تازیانه و جلّاد آوردند و خواسته بود تا بزنند، او دست باستادم زد و فریاد خواست، استادم بامیر رقعتی نبشت و بر زبان عبدوس پیغام داد که بنده نگوید که حساب دیوان مملکت نباید گرفت و مالی که بر او بازگردد، از دیده و دندان‌ او را بباید داد، فامّا چاکران و بندگان خداوند بر کشیدگان‌ سلطان پدر نباید که بقصد ناچیز گردند. و این وزیر سخت نالان است و دل از خویشتن برداشته، میخواهد که پیش از گذشته شدن انتقامی بکشد. بوالقاسم کثیر حقّ خدمت قدیم دارد و وجیه‌ گشته است، اگر رأی عالی بیند، وی را دریافته شود » امیر چون بر این واقف شد، فرمود که تو که بونصری، ببهانه عیادت‌ نزدیک خواجه بزرگ رو تا عبدوس‌ بر اثر تو بیاید و عیادت برساند از ما و آنچه باید کرد درین باب بکند. بونصر برفت چون بسرای وزیر رسید، ابو القاسم کثیر را دید در صفّه‌، با وی مناظره مال‌ میرفت و مستخرج‌ و عقابین و تازیانه و شکنجه‌ها آورده و جلّاد آمده‌ و پیغام درشت میآوردند از خواجه بزرگ. بونصر مستخرج را و دیگر قوم‌ را گفت: یک ساعت این حدیث در توقّف دارید، چندانکه‌ من خواجه را ببینم. و نزدیک خواجه رفت، او را دید در صدری‌ خلوت‌گونه‌ پشت باز نهاده‌ و سخت اندیشه‌مند و نالان. بونصر گفت: خداوند چگونه میباشد؟ خواجه گفت امروز بهترم، ولکن هر ساعت مرا تنگدل کند این نبسه کثیر ؛ این مردک مالی بدزدیده و در دل کرده که ببرد، و نداند که من پیش تا بمیرم از دیده و دندان وی برخواهم کشید، و میفرمایم که تا بر عقابینش کشند و میزنند تا آنچه برده است بازدهد. بونصر گفت:
ابوالفضل بیهقی : مجلد هفتم
بخش ۳۵ - خلعت پوشیدن امیر
هفتم صفر نامه رسید از بست باسکدار که فقیه بوبکر حصیری که آنجا نالان‌ مانده بود گذشته شد. و چون عجب است احوال روزگار که میان خواجه احمد حسن و آن فقیه همیشه بد بود، مرگ هر دو نزدیک افتاد.
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۶
نور معنی در جبین تاک می بینیم ما
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۳۰
گر خس و خار ز گرداب برون می آید
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۰
خاصیت عشقت که برون از دو جهان است
نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۴۰
ساقی سیمین برم جام شراب آورده است
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹۲۲
ترا ز عالم عبرت اگر نظر بخشند
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۴۰۴
نازکترست از رگ جان گفتگوی من
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۴۱
گفتی که تو دیوانه و مجنون خوئی
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۰۸۴
دولت به لعل پاک گهر زود می رسد
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۱۶
در زمانی که با خدا باشیم
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۶۳
عنان گسسته‌تر از سیل در بیابانیم
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹۷۶
غبار معصیت از عفو پایمال شود
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۱۶
ذوق وصال می‌گزد از دور پشت دست
نهج البلاغه : حکمت ها
جامعيت قرآن کریم
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام </strong> وَ فِي اَلْقُرْآنِ نَبَأُ مَا قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ وَ حُكْمُ مَا بَيْنَكُمْ
ابوالفضل بیهقی : مجلد هفتم
بخش ۳۴ - برگزیدن خواجه احمد عبدالصمد به وزارت
[رأی زدن امیر در باب انتخاب وزیر]
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۲۵
این هستی باطل چو شرر محض نمودست
سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵
از عهد و وفا هیچ خبر نیست تو را