صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰۹۶
در جهان دل مبند و اسبابش سعدی : قطعات
شمارهٔ ۱۴۱
گر بشنوی نصیحت مردان به گوش دل ملکالشعرای بهار : مسمطات
مسمط موشح (در دو معنای متضاد: در ظاهر موافقت با جمهوری، از برداشتن کلمات اول سه مصرع اول هر بند با مصرع چهارم غزلی در مخالفت)
جمهوری -ایران چو بود عزت احرار صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۰۰
آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است نهج البلاغه : حکمت ها
غیرت و پاکدامنی
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> مَا زَنَى غَيُورٌ قَطُّ مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۴۱
هر ذره که در هوا و در کیوانست سعدی : غزلیات
غزل ۸۷
گر کسی سرو شنیدهست که رفتهست این است رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۲۱ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً الآیة عزیز است و عظیم، خداى یگانه و کردگار داننده، تاونده با هر کاونده، و بهیچ هست نماننده. بىشریک و بى انباز، و بىنظیر و بىنیاز. چنو کس نه، و هیچ کس بجاى او بس نه. در کردگارى قدیر، و در کاررانى بىمشیر، در پادشاهى بىوزیر، و در خدایى بىنظیر. آفریننده جهانیان، و دارنده همگان، دشمنان و دوستان. احوال بندگان را مدبّر، و کار عالم را مقدّر. نه در تدبیر او سهو آید، نه در تقدیر او لغو آید. هر کسى را بر آنجاست که وى نشاند، و هر دلى را آن نثار که وى فشاند. هر یکى بر آن رنگ که وى رشت، و در هر دل آن رست که وى کشت. یکى را بآب عنایت شسته، و بمیخ قبول وابسته، و چراغ معرفت وى از نور اعظم بر افروخته، و راهش روشن کرده. یکى را بتیغ هجران خسته، و بمیخ ردّ وابسته، و نموده شیطان برو آراسته، و بر پى بتان داشته، و از وى این خبر بازداده که: إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً، وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطاناً مَرِیداً. لَعَنَهُ اللَّهُ. ملکالشعرای بهار : مسمطات
اعلان جنگ
مه شوال بیاراست سپاهی ز انجم ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۰۰ - نسبنامهٔ بهار
قطعهای قلم پرتو بیضایی بود رشیدالدین میبدی : ۱۶- سورة النحل- مکیه
۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ» اى من السّحاب. و قیل من سماء الملائکة الى السّحاب ثمّ الى الارض، «ماء» اى مطرا، «لَکُمْ مِنْهُ شَرابٌ» اى ماء مشروب، «وَ مِنْهُ شَجَرٌ» اى و منه شرب اشجارکم و حیاة غراسکم و نباتکم، «فیه» اى فى الشّجر و کلّ ما ینبت على الارض فهو شجر، «تُسِیمُونَ» اى ترعون مواشیکم، یقال اسمت الإبل اذا رعیتها و قد سامت تسوم فهى سائمة اذا رعت. مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۵۳
هم لبان می فروشت باده را ارزان کند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۶۱
چنان برد اختیار از دست آن سرو قباپوشم سنایی غزنوی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۶ - در موعظه و نصیحت ابنای زمان
کجایی ای همه هوشت به سوی طبل و علم نهج البلاغه : حکمت ها
نشانه های ستمگر
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> لِلظَّالِمِ مِنَ اَلرِّجَالِ ثَلاَثُ عَلاَمَاتٍ يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ يُظَاهِرُ اَلْقَوْمَ اَلظَّلَمَةَ یغمای جندقی : بخش اول
شمارهٔ ۱۶ - به یکی از دوستان نوشته
خدایا خدایا این چه جنبش بی هنگام بود و بدرود رنج فرجام که نخست پی خورشید کامرانی روی در سیاهی نهاد و اختر زندگانی سر در تباهی، رامش و خرمی ساری شد و درنگ و آرامش رخت بر رخش دربدری بست. پرند و پرنیانم زیر پی خارا و خار افتاد و کوه و هامونم در دیده خانه کژدم و لانه مار آمد، دم آبی از چشمه ساری نکشیدم، مصرع جز آنکه خون شد و از جام دیده ریخت برویم. ملکالشعرای بهار : مسمطات
بلدی
چار ماه است که مهمل شده کار بلدی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۰۶
ای برادر عاشقی را درد باید، درد کو؟ مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۷۵
دی از تو چنان بدم که گل در بستان مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۳۵
سودای تو در جوی جان چون آب حیوان میرود
غزل شمارهٔ ۵۰۹۶
در جهان دل مبند و اسبابش سعدی : قطعات
شمارهٔ ۱۴۱
گر بشنوی نصیحت مردان به گوش دل ملکالشعرای بهار : مسمطات
مسمط موشح (در دو معنای متضاد: در ظاهر موافقت با جمهوری، از برداشتن کلمات اول سه مصرع اول هر بند با مصرع چهارم غزلی در مخالفت)
جمهوری -ایران چو بود عزت احرار صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۰۰
آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است نهج البلاغه : حکمت ها
غیرت و پاکدامنی
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> مَا زَنَى غَيُورٌ قَطُّ مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۴۱
هر ذره که در هوا و در کیوانست سعدی : غزلیات
غزل ۸۷
گر کسی سرو شنیدهست که رفتهست این است رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۲۱ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً الآیة عزیز است و عظیم، خداى یگانه و کردگار داننده، تاونده با هر کاونده، و بهیچ هست نماننده. بىشریک و بى انباز، و بىنظیر و بىنیاز. چنو کس نه، و هیچ کس بجاى او بس نه. در کردگارى قدیر، و در کاررانى بىمشیر، در پادشاهى بىوزیر، و در خدایى بىنظیر. آفریننده جهانیان، و دارنده همگان، دشمنان و دوستان. احوال بندگان را مدبّر، و کار عالم را مقدّر. نه در تدبیر او سهو آید، نه در تقدیر او لغو آید. هر کسى را بر آنجاست که وى نشاند، و هر دلى را آن نثار که وى فشاند. هر یکى بر آن رنگ که وى رشت، و در هر دل آن رست که وى کشت. یکى را بآب عنایت شسته، و بمیخ قبول وابسته، و چراغ معرفت وى از نور اعظم بر افروخته، و راهش روشن کرده. یکى را بتیغ هجران خسته، و بمیخ ردّ وابسته، و نموده شیطان برو آراسته، و بر پى بتان داشته، و از وى این خبر بازداده که: إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً، وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطاناً مَرِیداً. لَعَنَهُ اللَّهُ. ملکالشعرای بهار : مسمطات
اعلان جنگ
مه شوال بیاراست سپاهی ز انجم ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۰۰ - نسبنامهٔ بهار
قطعهای قلم پرتو بیضایی بود رشیدالدین میبدی : ۱۶- سورة النحل- مکیه
۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ» اى من السّحاب. و قیل من سماء الملائکة الى السّحاب ثمّ الى الارض، «ماء» اى مطرا، «لَکُمْ مِنْهُ شَرابٌ» اى ماء مشروب، «وَ مِنْهُ شَجَرٌ» اى و منه شرب اشجارکم و حیاة غراسکم و نباتکم، «فیه» اى فى الشّجر و کلّ ما ینبت على الارض فهو شجر، «تُسِیمُونَ» اى ترعون مواشیکم، یقال اسمت الإبل اذا رعیتها و قد سامت تسوم فهى سائمة اذا رعت. مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۵۳
هم لبان می فروشت باده را ارزان کند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۶۱
چنان برد اختیار از دست آن سرو قباپوشم سنایی غزنوی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۶ - در موعظه و نصیحت ابنای زمان
کجایی ای همه هوشت به سوی طبل و علم نهج البلاغه : حکمت ها
نشانه های ستمگر
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> لِلظَّالِمِ مِنَ اَلرِّجَالِ ثَلاَثُ عَلاَمَاتٍ يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ يُظَاهِرُ اَلْقَوْمَ اَلظَّلَمَةَ یغمای جندقی : بخش اول
شمارهٔ ۱۶ - به یکی از دوستان نوشته
خدایا خدایا این چه جنبش بی هنگام بود و بدرود رنج فرجام که نخست پی خورشید کامرانی روی در سیاهی نهاد و اختر زندگانی سر در تباهی، رامش و خرمی ساری شد و درنگ و آرامش رخت بر رخش دربدری بست. پرند و پرنیانم زیر پی خارا و خار افتاد و کوه و هامونم در دیده خانه کژدم و لانه مار آمد، دم آبی از چشمه ساری نکشیدم، مصرع جز آنکه خون شد و از جام دیده ریخت برویم. ملکالشعرای بهار : مسمطات
بلدی
چار ماه است که مهمل شده کار بلدی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۰۶
ای برادر عاشقی را درد باید، درد کو؟ مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۷۵
دی از تو چنان بدم که گل در بستان مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۳۵
سودای تو در جوی جان چون آب حیوان میرود