مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۱۱
ای زخم تو خوشتر از دوای دگران
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۳۴
منم که معنی بیگانه آشنای من است
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۵
ای مشفق فرزند دو بیتی می‌گو
عطار نیشابوری : باب سی و هفتم: در صفت خط و خال معشوق
شمارهٔ ۶
گه در خط دلبران شیرین نگرم
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۴۵
دوش از سر بیهوشی و ز غایت خودرایی
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰
چندانک خواهی جنگ کن، یا گرم کن تهدید را
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۳۳۱
صائب این بار به صد دست نگه خواهم داشت
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۳۸۵
سیل درماندهٔ کوتاهی دیوار من است
سید حسن غزنوی : مقطعات
شمارهٔ ۱۹
گلگون رخ یار من دریغا
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۹۴۵
به سینه تخم امیدی چو شوره زار ندارم
طغرل احراری : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۸
در غمت جان دادم و اما تو در نازی هنوز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۳۵
نی آب روان ز ماهیان سیر شود
عطار نیشابوری : باب دوم: در نعت سیدالمرسلین صلّی اللّه علیه و سلّم
شمارهٔ ۲
صدری که ز هرچه بود برتر او بود
عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر ابوالعباس نهاوندی رحمةالله علیه
آن محتشم روزگار آن محترم اخیار آن کعبهٔ مروت آن قبلهٔ فتوت آن اساس خردمندی شیخ ابوالعباس نهاوندی رحمةالله علیه یگانهٔ عهد و معتبر اصحاب بود و در تمکین قدمی راسخ داشت و در ورع و معرفت شأنی عظیم داشت.
سعدی : باب چهارم در تواضع
حکایت در معنی تواضع نیکمردان
شنیدم که فرزانه‌ای حق پرست
قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۶۲۵
من قبله بدل کردم، تا کی بود این کوری؟
عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر ابوالقاسم نصر آبادی رحمة الله
آن دانای عشق و معرفت آن دریای شوق ومکرمت آن پختهٔ سوخته آن افسردهٔ افروخته آن بندهٔ عالم آزادی قطب وقت محمد نصر آبادی علیه الرحمه سخت بزرگوار بود در علو حال و مرتبه بلند داشت و سخت شریف بود به نزدیک جمله اصحاب و یگانهٔ جهان بود و در عهد خود مشارالیه بود درانواع علوم خاصه در روایات عالی وعلم احادیث که در آن منصف بود و در طریقت نظری عظیم داشت سوزی و شوقی بغایت و استاد جمیع اهل خراسان بود بعد از شبلی و او خود مرید شبلی بود و رودباری و مرتعش را یافته بود و بسی مشایخ کبار را دیده بود هیچکس از متأخران آن وقت در تحقیق عبادت آن مرتبه که او را بود و در ورع و مجاهده و تقوی و مشاهده بی‌همتا بود و درمکه مجاور بود او را از مکه بیرون کردند از سبب آنکه چندان شوق و محبت و حیرت برو غالب شده بود که یک روز زناری در میان بسته بود ودر آتشگاه گبران طواف می‌کرد گفتند آخر این چه حالتست گفت: در کار خویش کالیوه گشته‌ام که بسیاری به کعبه بجستم نیافتم اکنون بدیرش می‌جویم باشد که بوئی یابم که چنان فرو مانده‌ام که نمی‌دانم چکنم.
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۷۷۵
ز بوستان تو عشق بلند می گویم
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۲۵۱
یوسفی نیست دل خوش که هویدا گردد
ابوعلی عثمانی : باب دوم
بخش ۷۹ - ابوالقاسم ابراهیم بن محمّد النصر آبادی
و از ایشان بود ابوالقاسم ابراهیم بن محمّدالنصر آبادی، پیر خراسان بود اندر وقت خویش صحبت شبلی و ابوعلی رودباری و مرتعش کرده بود و بمکّه مجاور بود اندر سنۀ ستّ و ستّین و ثلثمایه و وفاة او آنجا اندر سنۀ سبع و ستین و ثلثمایه و بحدیث عالم بود و روایتهاء بسیارش بود.