سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۳۴ - در هجاء نظامی
نظامی ارچه نمرد است مرده انگارم قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۷ - در ستایش امیر با احتشام عزیز خان سردار کل نظام فرماید
خرم بهار منکه ز عیداست تازهتر باباطاهر عریان همدانی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۲۷۹
ز مشکتر سیهتر سنبلت بی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۶۸۱
تکیه چند از ضعف بر دوش عصا دارد کسی؟ عطار نیشابوری : باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد
شمارهٔ ۶۱
من بی دلم و اگر مرا دل بودی وفایی مهابادی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴
ای به یادت عاشقان را هر نفس سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۳۳ - در هجاء خمخانه گوید
ز بار هجو من خر خمخانه گشت لنگ حزین لاهیجی : قطعات
شمارهٔ ۴۸ - صحبت ناجنس
دارم آزرده دلی، تنگ تر از دیدهٔ میم اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۹۳
گه خسته دل و سوخته خرمن باشم صغیر اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳
در جهان امری که بیرونست از تقدیر چیست سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۳۲ - در هجاء احمد شباک
بجان پاک تو ای خواجه احمد شباک عطار نیشابوری : باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع
شمارهٔ ۵۶
شمع آمد و گفت: یارِ من خواهد بود سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۳۰ - در هجاء خمخانه گوید
خر سر خمخانه ای بریش ترا تیز اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۷۱
چندانک نگاه می کنم از چپ و راست سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۲۸ - در هجو دلداری
ای ز جان عزیز بنده اعز سیدای نسفی : غزلیات
شمارهٔ ۳۰۱
آمد خزان نسیم گل و یاسمن نماند امیر پازواری : دوبیتیها
شمارهٔ ۹۵
نماشونه سر ویشهْ بَئیهْ روشِنْ اثیر اخسیکتی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۲
ای در دل و جان سواری تو سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۲۷ - در هجو خواجگی ادیب
کیست آن ستوده برده برون از فسار سر یغمای جندقی : بخش اول
شمارهٔ ۳۸ - پاسخ نامه ای است که بدوستی نگاشته
برخی تن و جانت گردم، نامه روان پرور که آورده جان و دل است نه پرورده آب و گل، تارک بختیاری را کلاه کیانی شکست و کام امیدواری را چشمه زندگانی گشود. چندان دیده بر آن سودم که از دوده سیاهی نماند و رخنه از کاوش مژگان سر در تباهی نهاد. سپاس تندرستی و آرامش سرکاری را بوسه اندیش آستان نیاز و به رامش و درنگی در خور دلخواه دمساز آمدم. پاک یزدان کارهای یزد را به دستی که خواهش دوستان است و کاهش دشمنان بی آنکه درنگ خداوندی دراز افتد و کمند تاب و نیروی بندگان به کوتاهی انباز ساخته و پرداخته باز آیند و در آن کنج دنج که دام و دد را بار و نیک و بد را راه گفت و گزاری نیست، پیوند و آمیز درویشانه ساز گردد. امروز به یاد بوی گل از گلاب جستن شادی اندوز خجسته دیدار سرور مهربان مولازاده شدم تا مگر گرد گسستگی بدین بستگی پرداخته و کار رستن بدین پیوستن ساخته آید.
شمارهٔ ۳۴ - در هجاء نظامی
نظامی ارچه نمرد است مرده انگارم قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۷ - در ستایش امیر با احتشام عزیز خان سردار کل نظام فرماید
خرم بهار منکه ز عیداست تازهتر باباطاهر عریان همدانی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۲۷۹
ز مشکتر سیهتر سنبلت بی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۶۸۱
تکیه چند از ضعف بر دوش عصا دارد کسی؟ عطار نیشابوری : باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد
شمارهٔ ۶۱
من بی دلم و اگر مرا دل بودی وفایی مهابادی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴
ای به یادت عاشقان را هر نفس سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۳۳ - در هجاء خمخانه گوید
ز بار هجو من خر خمخانه گشت لنگ حزین لاهیجی : قطعات
شمارهٔ ۴۸ - صحبت ناجنس
دارم آزرده دلی، تنگ تر از دیدهٔ میم اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۹۳
گه خسته دل و سوخته خرمن باشم صغیر اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳
در جهان امری که بیرونست از تقدیر چیست سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۳۲ - در هجاء احمد شباک
بجان پاک تو ای خواجه احمد شباک عطار نیشابوری : باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع
شمارهٔ ۵۶
شمع آمد و گفت: یارِ من خواهد بود سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۳۰ - در هجاء خمخانه گوید
خر سر خمخانه ای بریش ترا تیز اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۷۱
چندانک نگاه می کنم از چپ و راست سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۲۸ - در هجو دلداری
ای ز جان عزیز بنده اعز سیدای نسفی : غزلیات
شمارهٔ ۳۰۱
آمد خزان نسیم گل و یاسمن نماند امیر پازواری : دوبیتیها
شمارهٔ ۹۵
نماشونه سر ویشهْ بَئیهْ روشِنْ اثیر اخسیکتی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۲
ای در دل و جان سواری تو سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۲۷ - در هجو خواجگی ادیب
کیست آن ستوده برده برون از فسار سر یغمای جندقی : بخش اول
شمارهٔ ۳۸ - پاسخ نامه ای است که بدوستی نگاشته
برخی تن و جانت گردم، نامه روان پرور که آورده جان و دل است نه پرورده آب و گل، تارک بختیاری را کلاه کیانی شکست و کام امیدواری را چشمه زندگانی گشود. چندان دیده بر آن سودم که از دوده سیاهی نماند و رخنه از کاوش مژگان سر در تباهی نهاد. سپاس تندرستی و آرامش سرکاری را بوسه اندیش آستان نیاز و به رامش و درنگی در خور دلخواه دمساز آمدم. پاک یزدان کارهای یزد را به دستی که خواهش دوستان است و کاهش دشمنان بی آنکه درنگ خداوندی دراز افتد و کمند تاب و نیروی بندگان به کوتاهی انباز ساخته و پرداخته باز آیند و در آن کنج دنج که دام و دد را بار و نیک و بد را راه گفت و گزاری نیست، پیوند و آمیز درویشانه ساز گردد. امروز به یاد بوی گل از گلاب جستن شادی اندوز خجسته دیدار سرور مهربان مولازاده شدم تا مگر گرد گسستگی بدین بستگی پرداخته و کار رستن بدین پیوستن ساخته آید.