سنایی غزنوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۲
با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۳
من لبالب آروز، لیک آرزوی دل یکیست سعدی : غزلیات
غزل ۱۰۳
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵۶
ز دست کس نکشیدم جفا و مسکینی رشیدالدین میبدی : ۲۳- سورة المؤمنون- مکیّة
۴ - النوبة الثانیة
قوله: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» اى ادفع بالخصلة الّتى هى احسن الخصال و هى الحلم و الصفح و الاغضاء عن جهلهم، و الصّبر على اذاهم، و قوله: «السَّیِّئَةَ» یعنى اذا هم ایّاک و تکذیبهم لک. نزول این آیت پیش از آن بود که فرمان آمد بقتال، رب العزّه مصطفى را بعفو و صفح فرمود گفت آن سخن بدو کرد بد ایشان را بحلم و صفح خویش دفع و بر اذى و تکذیب ایشان صبر کن، «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا»، و بر وىّ نیکو ازیشان فرا بر، پس این آیت منسوخ شد بآیت قتال. و گفتهاند معنى آنست که عظهم برفق و لین و لا تعظهم بشدّة و عنف. اى محمد ایشان را که دعوت کنى و پند دهى برفق و لطف و آسانى دعوت کن و پند ده نه بسختى و درشتى چنان که جایى دیگر گفت: «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ» الآیة. و موسى کلیم را در دعوت فرعون همین فرمود: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً»، و قیل الّتى هى احسن، لا اله الّا اللَّه، و السیئة، الشرک. «نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ» اى یقولون من الشرک، فنجزیهم ما یستحقون. سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۳۱۲ - بزاز
شوخ بزاز از میان عاشقان یار من است اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵۵
رخ و زلفت، ای پریرخ، سمنست و مشک چینی قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۷۵
از زبان من غرض گو گرنه حرفی تازه بست غروی اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۶
تا رایت عشق افراخته ام اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵۴
رخت گویم به زیبایی، لبت گویم به شیرینی قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۵
گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۵۶
کجا در غربتم یک همدم دیرین شود پیدا؟ اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵۳
تبم دادی،نمیپرسی که: ای بیمار من چونی؟ رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره
۳۰ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ الآیة... اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵۱
باز به قول کیست این جور و ستم که میکنی؟ اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵۰
هر قصه مینیوشی و در گوش میکنی قدسی مشهدی : ساقینامه
بخش ۱۸
قلم را که دشمن بود دوستش اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۴۹
به نشاط باده چو صبحدم سوی بوستان گذری کنی اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۴۸
جفا بر کسی بیش ازین چون کنی؟ ایرانشان : کوشنامه
بخش ۳۶۰ - خواهش دیگر شاه جابلق از کوش برای روستای بی آب کشورش
چو برگشتن آراست شاه و سپاه
غزل شمارهٔ ۱۸۲
با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۳
من لبالب آروز، لیک آرزوی دل یکیست سعدی : غزلیات
غزل ۱۰۳
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵۶
ز دست کس نکشیدم جفا و مسکینی رشیدالدین میبدی : ۲۳- سورة المؤمنون- مکیّة
۴ - النوبة الثانیة
قوله: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» اى ادفع بالخصلة الّتى هى احسن الخصال و هى الحلم و الصفح و الاغضاء عن جهلهم، و الصّبر على اذاهم، و قوله: «السَّیِّئَةَ» یعنى اذا هم ایّاک و تکذیبهم لک. نزول این آیت پیش از آن بود که فرمان آمد بقتال، رب العزّه مصطفى را بعفو و صفح فرمود گفت آن سخن بدو کرد بد ایشان را بحلم و صفح خویش دفع و بر اذى و تکذیب ایشان صبر کن، «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا»، و بر وىّ نیکو ازیشان فرا بر، پس این آیت منسوخ شد بآیت قتال. و گفتهاند معنى آنست که عظهم برفق و لین و لا تعظهم بشدّة و عنف. اى محمد ایشان را که دعوت کنى و پند دهى برفق و لطف و آسانى دعوت کن و پند ده نه بسختى و درشتى چنان که جایى دیگر گفت: «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ» الآیة. و موسى کلیم را در دعوت فرعون همین فرمود: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً»، و قیل الّتى هى احسن، لا اله الّا اللَّه، و السیئة، الشرک. «نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ» اى یقولون من الشرک، فنجزیهم ما یستحقون. سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۳۱۲ - بزاز
شوخ بزاز از میان عاشقان یار من است اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵۵
رخ و زلفت، ای پریرخ، سمنست و مشک چینی قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۷۵
از زبان من غرض گو گرنه حرفی تازه بست غروی اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۶
تا رایت عشق افراخته ام اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵۴
رخت گویم به زیبایی، لبت گویم به شیرینی قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۵
گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۵۶
کجا در غربتم یک همدم دیرین شود پیدا؟ اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵۳
تبم دادی،نمیپرسی که: ای بیمار من چونی؟ رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره
۳۰ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ الآیة... اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵۱
باز به قول کیست این جور و ستم که میکنی؟ اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵۰
هر قصه مینیوشی و در گوش میکنی قدسی مشهدی : ساقینامه
بخش ۱۸
قلم را که دشمن بود دوستش اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۴۹
به نشاط باده چو صبحدم سوی بوستان گذری کنی اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۴۸
جفا بر کسی بیش ازین چون کنی؟ ایرانشان : کوشنامه
بخش ۳۶۰ - خواهش دیگر شاه جابلق از کوش برای روستای بی آب کشورش
چو برگشتن آراست شاه و سپاه