عبارات مورد جستجو در ۱۵۵۸ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۶
چو نیست در سخن خویش فتح باب مرا
هزار حرف به دل مانده چون کتاب مرا
چنین که چرخ، سحرخیز سردمهری شد
عجب که گرم شود تن به آفتاب مرا
به جوی باغ فتادم، ولی ز بی قدری
چو عکس شاخ درختان نبرد آب مرا
به یاد او چو کنم گریه در سرمستی
چکد به جامه ی بی طاقتی گلاب مرا
چو شمع، بود ز بیداری ام صبا گلچین
نسیم نرگس او کرد مست خواب مرا
به آبروی که خاکم قبول خواهد کرد؟
اگر کسی ندهد غسل در شراب مرا
هزار حرف به دل مانده چون کتاب مرا
چنین که چرخ، سحرخیز سردمهری شد
عجب که گرم شود تن به آفتاب مرا
به جوی باغ فتادم، ولی ز بی قدری
چو عکس شاخ درختان نبرد آب مرا
به یاد او چو کنم گریه در سرمستی
چکد به جامه ی بی طاقتی گلاب مرا
چو شمع، بود ز بیداری ام صبا گلچین
نسیم نرگس او کرد مست خواب مرا
به آبروی که خاکم قبول خواهد کرد؟
اگر کسی ندهد غسل در شراب مرا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۰۶
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۱۶
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۳۱
ناله ها در بحر و بر دارد غریب
کام خشک و چشم تر دارد غریب
تا کند پرواز، رو بر شهر خود
آرزوی بال و پر دارد غریب
سیر غربت، خوار و زارش می کند
همچو گل، هرچند زر دارد غریب
گر نباشد صندل یاد وطن
تا قیامت درد سر دارد غریب
در غریبی خاطر ایمن مجوی
هر قدم، چندین خطر دارد غریب
نی به شاهین ذوق دارد، نی به باز
ذوق مرغ نامه بر دارد غریب
کار نگشاید ز دستش یکقلم
گر چو طغرا صد هنر دارد غریب
کام خشک و چشم تر دارد غریب
تا کند پرواز، رو بر شهر خود
آرزوی بال و پر دارد غریب
سیر غربت، خوار و زارش می کند
همچو گل، هرچند زر دارد غریب
گر نباشد صندل یاد وطن
تا قیامت درد سر دارد غریب
در غریبی خاطر ایمن مجوی
هر قدم، چندین خطر دارد غریب
نی به شاهین ذوق دارد، نی به باز
ذوق مرغ نامه بر دارد غریب
کار نگشاید ز دستش یکقلم
گر چو طغرا صد هنر دارد غریب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۴۷
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۲۸
ماندم از بس که به غربت، وطن از یادم رفت
در قفس بس که نشستم،چمن از یادم رفت
نه سمن زان چمنم ماند به خاطر، نی سرو
سرو گردید فرامش، سمن از یادم رفت
چون گریبان تاسف ندرم لاله صفت؟
سوسنی جامه گل پیرهن از یادم رفت
بال پروانگی ام دورنشین ماند ز شمع
عجبی نیست اگر سوختن از یادم رفت
غربتم گفت مگو روی وطن خواهم دید
بازگشتن چو درین آمدن از یادم رفت
نامه شوق، به نام که نمایم تحریر؟
اسم یاران چوره انجمن از یادم رفت
با دو صد فکر نیاید به زبانم یک حرف
بس که در کنج خموشی، سخن از یادم رفت
من که چون پسته ندارم خبری از لب خود
چون نگویم که زبان و دهن از یادم رفت؟
کرد طغرا چو حکایت ز کدورتگه هند
غم ایران چو نشاط دکن از یادم رفت
در قفس بس که نشستم،چمن از یادم رفت
نه سمن زان چمنم ماند به خاطر، نی سرو
سرو گردید فرامش، سمن از یادم رفت
چون گریبان تاسف ندرم لاله صفت؟
سوسنی جامه گل پیرهن از یادم رفت
بال پروانگی ام دورنشین ماند ز شمع
عجبی نیست اگر سوختن از یادم رفت
غربتم گفت مگو روی وطن خواهم دید
بازگشتن چو درین آمدن از یادم رفت
نامه شوق، به نام که نمایم تحریر؟
اسم یاران چوره انجمن از یادم رفت
با دو صد فکر نیاید به زبانم یک حرف
بس که در کنج خموشی، سخن از یادم رفت
من که چون پسته ندارم خبری از لب خود
چون نگویم که زبان و دهن از یادم رفت؟
کرد طغرا چو حکایت ز کدورتگه هند
غم ایران چو نشاط دکن از یادم رفت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳۳
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۷۴
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۸۸
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۲۸
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۲
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۹۷
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۳۲
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۵۹
به سودای محبت، عقل ورزیدن نمی دانم
خرد گرجنس می گیرد، دکان چیدن نمی دانم
زمین، یخ بند سردیهای مهر چرخ و من کودک
به هر جا می نهم پا، غیر لغزیدن نمی دانم
ز بس بی دست و پای حیرتم، بی سعی مشاطه
به سان شانه بر زلف تو چسبیدن نمی دانم
نشاطم پس نشین غم بود چون ابر نیسانی
نباشد گریه تا در پیش، خندیدن نمی دانم
مقیم گوشه یک خانه ام چون مهره ششدر
برای نقش، در هر خانه گردیدن نمی دانم
ندارم همچو طغرا جز زبان درد دل گویی
به یاری چون رسم، احوال پرسیدن نمی دانم
خرد گرجنس می گیرد، دکان چیدن نمی دانم
زمین، یخ بند سردیهای مهر چرخ و من کودک
به هر جا می نهم پا، غیر لغزیدن نمی دانم
ز بس بی دست و پای حیرتم، بی سعی مشاطه
به سان شانه بر زلف تو چسبیدن نمی دانم
نشاطم پس نشین غم بود چون ابر نیسانی
نباشد گریه تا در پیش، خندیدن نمی دانم
مقیم گوشه یک خانه ام چون مهره ششدر
برای نقش، در هر خانه گردیدن نمی دانم
ندارم همچو طغرا جز زبان درد دل گویی
به یاری چون رسم، احوال پرسیدن نمی دانم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۶۲
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۶۳
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۶۴
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۶۵
قبای عافیت در بر ندارم
کلاه دلخوشی بر سر ندارم
صراحی قسمتم درخواب کردن
چو بالین یافتم، بستر ندارم
ندیدم هیچ گه یاری ز کوکب
تو گویی بر فلک اختر ندارم
ز گریه، درسها بر صفحه رخ
روان کردم، ولی از بر ندارم
به مرغ تیر مانم از ضعیفی
که بالی در پناه پر ندارم
چو طغرا بس که نومیدم ز گردون
به کامم گشت و من باور ندارم
کلاه دلخوشی بر سر ندارم
صراحی قسمتم درخواب کردن
چو بالین یافتم، بستر ندارم
ندیدم هیچ گه یاری ز کوکب
تو گویی بر فلک اختر ندارم
ز گریه، درسها بر صفحه رخ
روان کردم، ولی از بر ندارم
به مرغ تیر مانم از ضعیفی
که بالی در پناه پر ندارم
چو طغرا بس که نومیدم ز گردون
به کامم گشت و من باور ندارم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۶۶