شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۰۶
کنج دل گنجینهٔ عشق وی است شاه نعمتالله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۸
رندانه بیا جام می صاف بنوش قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۵
مرا اگر تو ندانی حبیب می داند امیر پازواری : سهبیتیها
شمارهٔ ۱
شیرْرِهْ دیمِهْ آتِشْ وَشِنْ گُو شِکٰارْ کِرْدْ حزین لاهیجی : قصاید
شمارهٔ ۴۶ - قصیده در پند و اندرز و بی وفایی دنیا
هر چند که دنیاست رَه و ما همه راهی ابوالفضل بیهقی : مجلد هفتم
بخش ۱۷ - تدبیر عهد بستن با خلیفه
و دیگر روز امیر مثال داد خواجه بونصر مشکان را تا نزدیک خواجه بزرگ رود تا تدبیر عهد بستن خلیفه و بازگردانیدن رسول پیش گرفته آید. بونصر بدیوان وزارت رفت و خالی کردند و رسول را آنجا خواندند و بسیار سخن رفت تا آنچه نهادنی بود، بنهادند که امیر بر نسختی که آورده آمده است عهد بندد بر آن شرط که چون ببغداد بازرسد، امیر المؤمنین منشوری تازه فرستد [چنانکه] خراسان و خوارزم و نیمروز و زابلستان و جمله هند و سند و چغانیان و ختلان و قبادیان و ترمذ و قصدار و مکران و والشتان و کیکانان و ری و جبال و سپاهان جمله تا عقبه حلوان و گرگان و طبرستان در آن باشد، و با خانان ترکستان مکاتبت نکنند و ایشان را، هیچ لقب ارزانی ندارند و خلعت نفرستند بیواسطه این خاندان، چنانکه بروزگار گذشته بود که خلیفه گذشته، القادر باللّه، رضی اللّه عنه، نهاده بود با سلطان ماضی، تغمّده اللّه برحمته، و وی که سلیمانی است بازآید بدین کار و با وی خلعتی باشد از حسن رأی امیر المؤمنین که مانند آن بهیچ روزگار کس را نبوده است و دستوری دهد تا از جانب سیستان قصد کرمان کرده آید و از جانب مکران قصد عمان، و قرامطه را برانداخته شود، و لشکری بیاندازه جمع شده است و بزیادت ولایت حاجت است و لشکر را ناچار کار باید کرد، اگر حرمت درگاه خلافت را نبودی ناچار قصد بغداد کرده آمدی تا راه حج گشاده شدی که ما را پدر به ری این کار را ماند و چون وی گذشته شد، اگر ما را حاجتمند نکردندی سوی خراسان بازگشتن بضرورت، امروز بمصر یا شام بودیمی؛ و ما را فرزندان کاری در رسیدند و دیگر میرسند و ایشان را کار میباید فرمود، و با آل بویه دوستی است و آزار ایشان جسته نیاید، امّا باید که ایشان بیدارتر باشند و جاه حضرت خلافت را بجای خویش باز برند و راه حج را گشاده کنند که مردم ولایت را فرموده آمده است تا کار حج راست کنند، چنانکه با سالاری از آن ما بروند و ما اینک حجّت گرفتیم و اگر درین باب جهدی نرود، ما جد فرمائیم که ایزد، عزّ ذکره، ما را ازین بپرسد که هم حشمت است جانب ما را و هم عدّت و آلت تمام و لشکر بیاندازه. امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۷
چشمت که میان خواب نازست حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۳۵
دگر خونابه دل، دیده را آلودنی دارد عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۷
تا مرغ دل تو بال وپر نگشاید انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۴
دیدار تو در جهان جهانی دگرست شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۳۸
وقت ما خوش شد که ما ملک گدائی یافتیم صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵
بس که دیدم سردمهری از نسیم نوبهار میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۴
در باغ ز عشق تو چمن می سوزد ازرقی هروی : قصاید
شمارهٔ ۶۵
طالع پیروز بختی ، مایۀ نیک اختری نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۵
عاشقان را عشق بس باشد کفیل نهج البلاغه : حکمت ها
آرزوهای دست نیافتنی
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> مَنْ جَرَى فِي عِنَان أَمَلِهِ عَثَرَ بِأَجَلِهِ امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۳۴
گر توانی بدو رسانیدن ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۲
عمری به هوس باد هوی پیمودم ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۷
ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۹
خونم ز ره نظر به در چون نرود؟
غزل شمارهٔ ۴۰۶
کنج دل گنجینهٔ عشق وی است شاه نعمتالله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۸
رندانه بیا جام می صاف بنوش قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۵
مرا اگر تو ندانی حبیب می داند امیر پازواری : سهبیتیها
شمارهٔ ۱
شیرْرِهْ دیمِهْ آتِشْ وَشِنْ گُو شِکٰارْ کِرْدْ حزین لاهیجی : قصاید
شمارهٔ ۴۶ - قصیده در پند و اندرز و بی وفایی دنیا
هر چند که دنیاست رَه و ما همه راهی ابوالفضل بیهقی : مجلد هفتم
بخش ۱۷ - تدبیر عهد بستن با خلیفه
و دیگر روز امیر مثال داد خواجه بونصر مشکان را تا نزدیک خواجه بزرگ رود تا تدبیر عهد بستن خلیفه و بازگردانیدن رسول پیش گرفته آید. بونصر بدیوان وزارت رفت و خالی کردند و رسول را آنجا خواندند و بسیار سخن رفت تا آنچه نهادنی بود، بنهادند که امیر بر نسختی که آورده آمده است عهد بندد بر آن شرط که چون ببغداد بازرسد، امیر المؤمنین منشوری تازه فرستد [چنانکه] خراسان و خوارزم و نیمروز و زابلستان و جمله هند و سند و چغانیان و ختلان و قبادیان و ترمذ و قصدار و مکران و والشتان و کیکانان و ری و جبال و سپاهان جمله تا عقبه حلوان و گرگان و طبرستان در آن باشد، و با خانان ترکستان مکاتبت نکنند و ایشان را، هیچ لقب ارزانی ندارند و خلعت نفرستند بیواسطه این خاندان، چنانکه بروزگار گذشته بود که خلیفه گذشته، القادر باللّه، رضی اللّه عنه، نهاده بود با سلطان ماضی، تغمّده اللّه برحمته، و وی که سلیمانی است بازآید بدین کار و با وی خلعتی باشد از حسن رأی امیر المؤمنین که مانند آن بهیچ روزگار کس را نبوده است و دستوری دهد تا از جانب سیستان قصد کرمان کرده آید و از جانب مکران قصد عمان، و قرامطه را برانداخته شود، و لشکری بیاندازه جمع شده است و بزیادت ولایت حاجت است و لشکر را ناچار کار باید کرد، اگر حرمت درگاه خلافت را نبودی ناچار قصد بغداد کرده آمدی تا راه حج گشاده شدی که ما را پدر به ری این کار را ماند و چون وی گذشته شد، اگر ما را حاجتمند نکردندی سوی خراسان بازگشتن بضرورت، امروز بمصر یا شام بودیمی؛ و ما را فرزندان کاری در رسیدند و دیگر میرسند و ایشان را کار میباید فرمود، و با آل بویه دوستی است و آزار ایشان جسته نیاید، امّا باید که ایشان بیدارتر باشند و جاه حضرت خلافت را بجای خویش باز برند و راه حج را گشاده کنند که مردم ولایت را فرموده آمده است تا کار حج راست کنند، چنانکه با سالاری از آن ما بروند و ما اینک حجّت گرفتیم و اگر درین باب جهدی نرود، ما جد فرمائیم که ایزد، عزّ ذکره، ما را ازین بپرسد که هم حشمت است جانب ما را و هم عدّت و آلت تمام و لشکر بیاندازه. امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۷
چشمت که میان خواب نازست حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۳۵
دگر خونابه دل، دیده را آلودنی دارد عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۷
تا مرغ دل تو بال وپر نگشاید انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۴
دیدار تو در جهان جهانی دگرست شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۳۸
وقت ما خوش شد که ما ملک گدائی یافتیم صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵
بس که دیدم سردمهری از نسیم نوبهار میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۴
در باغ ز عشق تو چمن می سوزد ازرقی هروی : قصاید
شمارهٔ ۶۵
طالع پیروز بختی ، مایۀ نیک اختری نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۵
عاشقان را عشق بس باشد کفیل نهج البلاغه : حکمت ها
آرزوهای دست نیافتنی
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> مَنْ جَرَى فِي عِنَان أَمَلِهِ عَثَرَ بِأَجَلِهِ امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۳۴
گر توانی بدو رسانیدن ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۲
عمری به هوس باد هوی پیمودم ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۷
ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۹
خونم ز ره نظر به در چون نرود؟