صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۵۱
فغان که هستی ما خرج آشنایی شد امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۸۵۳
ای همرهان که آگه از آن رفته منید صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۵۸
دست چون عیسی زدنیا پاک می باید فشاند عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۱۲۸
هر چند عز و کبریاست و مجد و بهاست و جباری و قهاریست و عظمت و بزرگواری در قسمت وصف معشوق بود و اضداد آن صفت عاشق و این بدان جهت است که سلطان عشق اثر خود را در عشاق ظاهر کند نه در معشوق زیرا که ساز عشق حسن معشوق است و ملاحت او که ملوح دام عشق است که عشق او را یعنی عاشق را بواسطۀ حسن معشوق صید کند پس قید کند اما عشق داد خود از معشوق بدان ستاند که حسن او را ملوح وار بردام وجود خود میبندد و این آن معنی است که عاشق و معشوق هر دو دربند عشقند اینجا معشوق دانۀ دام عشق میآید و عاشق صید، عجب آن مرغ قصد التقاط آن دانه میکند برای آنکه او را در خود بیابد و قوت او گردد و او خود قوت دانه میشود. جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۴۰۰
اگر دمی ز تو بویی به من رساند باد فردوسی : سهراب
بخش ۴
چو یک بهره از تیره شب در گذشت ملکالشعرای بهار : مستزادها
از ماست که بر ماست
این دود سیه فام که از بام وطن خاست نهج البلاغه : حکمت ها
فلسفه آزمايش الهی
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> لاَ يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ اَلْفِتْنَةِ لِأَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ إِلاَّ وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ وَ لَكِنْ مَنِ اِسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلاَّتِ اَلْفِتَنِ فَإِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ وَ اِعْلَمُوا أَنَّمٰا أَمْوٰالُكُمْ وَ أَوْلاٰدُكُمْ فِتْنَةٌ صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۸۵
فروغ مهر در پیشانی دیوار می بینم عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰۰
تا جمال تو بدیدم مست و مدهوش آمدم صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۳۴۳
ز باده توبه در ایام نوبهار مکن عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۵
لعل گلرنگت شکربار آمدست ملکالشعرای بهار : مستزادها
داد از دست خواص
از خواص است هر آن بد که رود بر اشخاص اقبال لاهوری : پیام مشرق
به چندین جلوه در زیر نقابی
به چندین جلوه در زیر نقابی اقبال لاهوری : ارمغان حجاز
وجودش شعله از سوز درون است
وجودش شعله از سوز درون است مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۳
هر جان عزیز کو شناسای رهست صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۳۰۸
در خور مزد فلک کار به آدم دارد بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵۶
هر دم از بزم طرب آن دلنواز آید برون نهج البلاغه : حکمت ها
پندهای مهم اخلاقی
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اِشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۲۱۸
دلا چون ذره زین وحشت سرا آهنگ بالا کن
غزل شمارهٔ ۳۸۵۱
فغان که هستی ما خرج آشنایی شد امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۸۵۳
ای همرهان که آگه از آن رفته منید صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۵۸
دست چون عیسی زدنیا پاک می باید فشاند عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۱۲۸
هر چند عز و کبریاست و مجد و بهاست و جباری و قهاریست و عظمت و بزرگواری در قسمت وصف معشوق بود و اضداد آن صفت عاشق و این بدان جهت است که سلطان عشق اثر خود را در عشاق ظاهر کند نه در معشوق زیرا که ساز عشق حسن معشوق است و ملاحت او که ملوح دام عشق است که عشق او را یعنی عاشق را بواسطۀ حسن معشوق صید کند پس قید کند اما عشق داد خود از معشوق بدان ستاند که حسن او را ملوح وار بردام وجود خود میبندد و این آن معنی است که عاشق و معشوق هر دو دربند عشقند اینجا معشوق دانۀ دام عشق میآید و عاشق صید، عجب آن مرغ قصد التقاط آن دانه میکند برای آنکه او را در خود بیابد و قوت او گردد و او خود قوت دانه میشود. جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۴۰۰
اگر دمی ز تو بویی به من رساند باد فردوسی : سهراب
بخش ۴
چو یک بهره از تیره شب در گذشت ملکالشعرای بهار : مستزادها
از ماست که بر ماست
این دود سیه فام که از بام وطن خاست نهج البلاغه : حکمت ها
فلسفه آزمايش الهی
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> لاَ يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ اَلْفِتْنَةِ لِأَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ إِلاَّ وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ وَ لَكِنْ مَنِ اِسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلاَّتِ اَلْفِتَنِ فَإِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ وَ اِعْلَمُوا أَنَّمٰا أَمْوٰالُكُمْ وَ أَوْلاٰدُكُمْ فِتْنَةٌ صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۸۵
فروغ مهر در پیشانی دیوار می بینم عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰۰
تا جمال تو بدیدم مست و مدهوش آمدم صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۳۴۳
ز باده توبه در ایام نوبهار مکن عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۵
لعل گلرنگت شکربار آمدست ملکالشعرای بهار : مستزادها
داد از دست خواص
از خواص است هر آن بد که رود بر اشخاص اقبال لاهوری : پیام مشرق
به چندین جلوه در زیر نقابی
به چندین جلوه در زیر نقابی اقبال لاهوری : ارمغان حجاز
وجودش شعله از سوز درون است
وجودش شعله از سوز درون است مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۳
هر جان عزیز کو شناسای رهست صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۳۰۸
در خور مزد فلک کار به آدم دارد بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵۶
هر دم از بزم طرب آن دلنواز آید برون نهج البلاغه : حکمت ها
پندهای مهم اخلاقی
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اِشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۲۱۸
دلا چون ذره زین وحشت سرا آهنگ بالا کن