ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣٧١
هر که در اصل بد نهاد افتاد نهج البلاغه : خطبه ها
ضرورت حكومت
<strong> و من كلام له عليهالسلام في الخوارج لما سمع قولهم لا حكم إلا لله </strong> عطار نیشابوری : باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید
شمارهٔ ۶۶
زان گشت دلم خراب از هر ذرّه صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۲۰۴
شراب لعل از لبهای دلبر می توان خوردن مولوی : دفتر ششم
بخش ۸۴ - منادی کردن سید ملک ترمد کی هر کی در سه یا چهار روز به سمرقند رود به فلان مهم خلعت و اسپ و غلام و کنیزک و چندین زر دهم و شنیدن دلقک خبر این منادی در ده و آمدن به اولاقی نزد شاه کی من باری نتوانم رفتن
سید ترمد که آن جا شاه بود صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰۹۷
هرکه بیند به چشم بیمارش صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱۷۰
روی جانان را نهان در خط چون ریحان ببین نهج البلاغه : نامه ها
نامه به زياد بن ابيه در مورد مصرف بیت المال
<strong> و من كتاب له عليهالسلام إلى زياد ابن أبيه و هو خليفة عامله عبد الله بن عباس على البصرة و عبد الله عامل أمير المؤمنين يومئذ عليها و على كور الأهواز و فارس و كرمان و غيرها </strong> خیام : دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸]
رباعی ۱۲۹
زان پیش که نامِ تو ز عالَم برود صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۵
عمر عزیز را به می ناب صرف کن وحدت کرمانشاهی : غزلیات
غزل شماره 56
یار اگر با ما ز راه لطف بنشیند دمی ملکالشعرای بهار : کارنامهٔ زندان
سبب بنای زندان
بهر آن شد بنای نمرهٔ یک میرزاده عشقی : کفن سیاه
بخش ۶ - در قلعه خرابه
برسیدم به یکی قلعه کهسان و کهن حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹
کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت رشیدالدین میبدی : ۶- سورة الانعام
۹ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا خوض نامى است که باطل را گویند، حق را نگویند، چنان که گفت: «وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ»، وَ خُضْتُمْ کَالَّذِی خاضُوا، «فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ». و اصل الخوض الدخول فى الشیء على تلوّث به، و قیل هو الخلط، و کل شىء خضته فقد خلطته، و منه خاض الماء بالعسل خلطه. و خوض در آیات آنست که پیغامبر را و قرآن را دروغ زن گیرند، و بدان استهزا کنند، و باطل شمرند. و این آن بود که کافران مکّه چون از مؤمنان قرآن میشنیدند آن را طعن میزدند و ناسزا میگفتند. سدى گفت: مشرکان با مؤمنان نمىنشستند، و در رسول خدا (ص) طعن میکردند، و ناسزا میگفتند. رب العالمین ایشان را از آن نهى کرد، گفت: یا محمد! چون مشرکان را بینى که در قرآن طعن کنند و ناسزا گویند، با ایشان منشین، و از ایشان روى گردان. و با مؤمنان همین گفت که: چون کافران در رسول (ص) طعن کنند و او را ناسزا گویند، با ایشان منشینید، و از ایشان روى بگردانید. «لا تقعدوا» معنى آنست که منشینید، و آن کس که نشسته بود، این با وى هم گویند، امّا «لا تجلس» زشت است درین موضع، که آن بر پاى ایستاده را گویند. ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۱ - نمایندگی ترشیز
دل زجا برد سحرمرغ سحرخیزمرا مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۸۰
آن روز که روز ابر و باران باشد صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۴
تا نظر از گل رخسار تو برداشتهام حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۹۱۱
با تو دارم هرچه دارم از جدید و از قدیم مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۱۵
تشنهیی بر لب جو بین که چه در خواب شدهست
شمارهٔ ٣٧١
هر که در اصل بد نهاد افتاد نهج البلاغه : خطبه ها
ضرورت حكومت
<strong> و من كلام له عليهالسلام في الخوارج لما سمع قولهم لا حكم إلا لله </strong> عطار نیشابوری : باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید
شمارهٔ ۶۶
زان گشت دلم خراب از هر ذرّه صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۲۰۴
شراب لعل از لبهای دلبر می توان خوردن مولوی : دفتر ششم
بخش ۸۴ - منادی کردن سید ملک ترمد کی هر کی در سه یا چهار روز به سمرقند رود به فلان مهم خلعت و اسپ و غلام و کنیزک و چندین زر دهم و شنیدن دلقک خبر این منادی در ده و آمدن به اولاقی نزد شاه کی من باری نتوانم رفتن
سید ترمد که آن جا شاه بود صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰۹۷
هرکه بیند به چشم بیمارش صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱۷۰
روی جانان را نهان در خط چون ریحان ببین نهج البلاغه : نامه ها
نامه به زياد بن ابيه در مورد مصرف بیت المال
<strong> و من كتاب له عليهالسلام إلى زياد ابن أبيه و هو خليفة عامله عبد الله بن عباس على البصرة و عبد الله عامل أمير المؤمنين يومئذ عليها و على كور الأهواز و فارس و كرمان و غيرها </strong> خیام : دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸]
رباعی ۱۲۹
زان پیش که نامِ تو ز عالَم برود صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۵
عمر عزیز را به می ناب صرف کن وحدت کرمانشاهی : غزلیات
غزل شماره 56
یار اگر با ما ز راه لطف بنشیند دمی ملکالشعرای بهار : کارنامهٔ زندان
سبب بنای زندان
بهر آن شد بنای نمرهٔ یک میرزاده عشقی : کفن سیاه
بخش ۶ - در قلعه خرابه
برسیدم به یکی قلعه کهسان و کهن حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹
کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت رشیدالدین میبدی : ۶- سورة الانعام
۹ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا خوض نامى است که باطل را گویند، حق را نگویند، چنان که گفت: «وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ»، وَ خُضْتُمْ کَالَّذِی خاضُوا، «فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ». و اصل الخوض الدخول فى الشیء على تلوّث به، و قیل هو الخلط، و کل شىء خضته فقد خلطته، و منه خاض الماء بالعسل خلطه. و خوض در آیات آنست که پیغامبر را و قرآن را دروغ زن گیرند، و بدان استهزا کنند، و باطل شمرند. و این آن بود که کافران مکّه چون از مؤمنان قرآن میشنیدند آن را طعن میزدند و ناسزا میگفتند. سدى گفت: مشرکان با مؤمنان نمىنشستند، و در رسول خدا (ص) طعن میکردند، و ناسزا میگفتند. رب العالمین ایشان را از آن نهى کرد، گفت: یا محمد! چون مشرکان را بینى که در قرآن طعن کنند و ناسزا گویند، با ایشان منشین، و از ایشان روى گردان. و با مؤمنان همین گفت که: چون کافران در رسول (ص) طعن کنند و او را ناسزا گویند، با ایشان منشینید، و از ایشان روى بگردانید. «لا تقعدوا» معنى آنست که منشینید، و آن کس که نشسته بود، این با وى هم گویند، امّا «لا تجلس» زشت است درین موضع، که آن بر پاى ایستاده را گویند. ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۱ - نمایندگی ترشیز
دل زجا برد سحرمرغ سحرخیزمرا مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۸۰
آن روز که روز ابر و باران باشد صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۴
تا نظر از گل رخسار تو برداشتهام حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۹۱۱
با تو دارم هرچه دارم از جدید و از قدیم مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۱۵
تشنهیی بر لب جو بین که چه در خواب شدهست