رشیدالدین میبدی : ۳۷- سورة الصافات - مکیة
۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ، إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ابراهیم از شیعت نوح بود، در اصول توحید اگر چه مختلف بودند، در فروع دین و شرعیات و در شرایع جمله انبیا اصول دین و توحید یکسانست در ان اختلاف نه، همانست که فرمود تعالى تقدّس: «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً...» الآیة. اختلافى که هست در شرایع و احکام است و آن اختلاف رحمت است از خداوند جل جلاله بر خلق تا کار دین بر خلق تنگ نباشد «یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ»، و مثل ایشان چون قومى است که روى بمنزلى دارند هر یکى براهى میروند و آخر منزل یکى، راه بود نزدیک تر و راه بود دورتر، هیچ راه بسعادت آخرت نزدیکتر از راه مصطفى (ص) و شریعت وى نیست، ازینجاست که شریعت وى ناسخ شرعها آمد و عقد وى فاسخ عقدها آمد، شرعى منزل نه محدث، و عقدى مبرم نه مختل، شرعى مقدّس نه مهوّس، و عقدى مؤیّد نه موقّت، شرعى معلوم نه مجهول، و عقدى مبسوط نه مقصور، شرعى که از روشنى چون آفتاب روزست و دوستان را عظیم دل افروزست مصطفى (ص) فرمود: «کیف انتم اذا کنتم من دینکم فى مثل القمر لیلة البدر و لا یبصره منکم الا البصیر».
بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۴
ماه من از جامه خواب مهر سر بر می کند
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۱۳
ازین کاری که من دارم نه جان دارم نه تن دارم
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۷۲
عاشقا دو چشم بگشا، چار جو در خود ببین
خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۱
تا در دلت غمی بوَد از دلپذیر خویش
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۴۷
صبح بیداری شود گفتم مرا موی سفید
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۹۱۱
کو بخت که در میکده با یار نشینم؟
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۱۵۱
دمید صبح و نگشتیم آشنای چراغ
طغرل احراری : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۹
هر کس که پر از باده عشق است ایاغش
ملک‌الشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۷۲ - مولودیه و منقبت
زهی به کعبه‌، شرافت‌فزای رکن و حطیم
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۴۷۹
گر چه ما راه طلب را پای در گل می رویم
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۳۲۸
چنان که سرمه سواد نظر کند روشن
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۳۸
هان ای دل خسته وقت مرهم آمد
ملک‌الشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۷۱ - تغزل
زلفت از مشگ‌، خط آراید بر صفحهٔ سیم
مولوی : دفتر پنجم
بخش ۲۶ - قصهٔ آن حکیم کی دید طاوسی را کی پر زیبای خود را می‌کند به منقار و می‌انداخت و تن خود را کل و زشت می‌کرد از تعجب پرسید کی دریغت نمی‌آید گفت می‌آید اما پیش من جان از پر عزیزتر است و این پر عدوی جان منست
پر خود می‌کند طاووسی به دشت
صغیر اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۹
بندهٔ پادشهی باش که درویش بود
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۷۶
در کوی تو سر در سر خنجر بنهم
ملک‌الشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۷۰ - شب پائیز
روز بگذشت و شب تیره بگستردادیم
اسیری لاهیجی : اسرار الشهود
بخش ۵۸ - حکایت
زاهدی بودست در ایام پیش
نهج البلاغه : حکمت ها
لزوم وجود نشاط در انجام کارها
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام </strong> إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إِقْبَالاً وَ إِدْبَاراً فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَ إِقْبَالِهَا فَإِنَّ اَلْقَلْبَ إِذَا أُكْرِهَ عَمِيَ