جویای تبریزی : قطعات
شمارهٔ ۱۸ - تاریخ فوت عبداللطیف خان رحمة الله - ۱۱۱۷ه
میر عبداللطیف خان که گذشت سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۱
خارخار دل کجا در دیدهٔ ما می خلد سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۰
دگر ساقی به بزم ما چنان مستانه می رقصد سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۸۶
دل ناخدای بحر تماشای دیگر است عطار نیشابوری : باب پنجم: در بیان توحید به زبان تفرید
شمارهٔ ۶
از عالمِ بیچون به سکون باید شد ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۸۷ - نامه ی فرارنگ به پدر درباره ی پیروزی فریدون و بند کردن ضحاک
ز ناگه بیامد سرِ ماهِ نو حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۶
به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۵۲
یک ره ای آتش به فریاد سپند من برس ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۸۱ - برگشتن طیهور به بسیلا
وزآن روی طیهور با آن سپاه عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر شیخ ابوعلی ثقفی رحمةالله علیه
آن پرورده اسرار آن خوکردهٔ انوار آن مفتی تقوی آن مهدی معنی آن ولی صفی شیخ وقت بوعلی ثقفی رحمةالله علیه امام وقت بود و عزیز روزگار و صحبت بوحفص و حمدون یافته و در نشابور تصوف ازو آشکارا شد در علوم شرعی کمال داشت و در هر فنی مقدم بود و دست از همه بداشت و به علم اهل تصوف مشغول شد و در میان صوفیان در سخن آمد و بیانی نیکو داشت و خلقی عظیم چنانکه نقل است همسایهٔ داشت کبوتر باز و همه روز او را از آن زحمتی عظیم بودی که کبوترانش بر بام سرای نشستندی و او سنگ انداختی روزی شیخ نشسته بود و قرآن همی خواند همسایه سنگی در کبوتر انداخت سنگ بر پیشانی شیخ آمد و بشکست و خون بر روء او فرو دوید اصحاب شاد شدند و گفتند فردا به حاکم شهررود و شر او را دفع کند که به نزدیک امیر شیخ مقبول القول است و ما از زحمت او باز رهیم شیخ خدمتکاری را بخواند و گفت: در آن بوستان برو و چوبی باز کن و بیاور چون خادم چو ببیاورد گفت: اکنون برو به کبوتر بازده و بگو این کبوتران را بدن چوب برانگیز. حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۶۶۳
رخ بنما ای صنم پرده فکن یک نفس ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۷۹ - اندر پیروزی یافتن کوش بر جزیره ی بسیلا
به بر چون برافگند گردون گره فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۹
کس چه داند آنچه من ز آن شوخ رعنا میکشم مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۷۸
چهار روز ببودم به پیش تو مهمان ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۷۸ - نیرنگ کوش با طیهور
چو برداشت کوش از میان کین و جنگ امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۳۵۵
تازه و نو شد ز فر باد فروردین جهان ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۷۶ - پیمان ستدن فرستاده ی طیهور از کوش
ز دریا چو بر شد فرستاده مرد سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۱۷۹ - آمدن فرامرز و شبیخون زدن بر لشکر بهمن
از آنجا فرامرز باده هزار سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۱۷۷ - رسیدن نامه زال به فرامرز و احوال پرسیدن از فرستاده از جنگ بهمن
ازو نامه بستد فرامرز راد سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۷۰
گلرخان بینند هرگه بر اسیر یکدگر
شمارهٔ ۱۸ - تاریخ فوت عبداللطیف خان رحمة الله - ۱۱۱۷ه
میر عبداللطیف خان که گذشت سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۱
خارخار دل کجا در دیدهٔ ما می خلد سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۰
دگر ساقی به بزم ما چنان مستانه می رقصد سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۸۶
دل ناخدای بحر تماشای دیگر است عطار نیشابوری : باب پنجم: در بیان توحید به زبان تفرید
شمارهٔ ۶
از عالمِ بیچون به سکون باید شد ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۸۷ - نامه ی فرارنگ به پدر درباره ی پیروزی فریدون و بند کردن ضحاک
ز ناگه بیامد سرِ ماهِ نو حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۶
به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۵۲
یک ره ای آتش به فریاد سپند من برس ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۸۱ - برگشتن طیهور به بسیلا
وزآن روی طیهور با آن سپاه عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر شیخ ابوعلی ثقفی رحمةالله علیه
آن پرورده اسرار آن خوکردهٔ انوار آن مفتی تقوی آن مهدی معنی آن ولی صفی شیخ وقت بوعلی ثقفی رحمةالله علیه امام وقت بود و عزیز روزگار و صحبت بوحفص و حمدون یافته و در نشابور تصوف ازو آشکارا شد در علوم شرعی کمال داشت و در هر فنی مقدم بود و دست از همه بداشت و به علم اهل تصوف مشغول شد و در میان صوفیان در سخن آمد و بیانی نیکو داشت و خلقی عظیم چنانکه نقل است همسایهٔ داشت کبوتر باز و همه روز او را از آن زحمتی عظیم بودی که کبوترانش بر بام سرای نشستندی و او سنگ انداختی روزی شیخ نشسته بود و قرآن همی خواند همسایه سنگی در کبوتر انداخت سنگ بر پیشانی شیخ آمد و بشکست و خون بر روء او فرو دوید اصحاب شاد شدند و گفتند فردا به حاکم شهررود و شر او را دفع کند که به نزدیک امیر شیخ مقبول القول است و ما از زحمت او باز رهیم شیخ خدمتکاری را بخواند و گفت: در آن بوستان برو و چوبی باز کن و بیاور چون خادم چو ببیاورد گفت: اکنون برو به کبوتر بازده و بگو این کبوتران را بدن چوب برانگیز. حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۶۶۳
رخ بنما ای صنم پرده فکن یک نفس ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۷۹ - اندر پیروزی یافتن کوش بر جزیره ی بسیلا
به بر چون برافگند گردون گره فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۹
کس چه داند آنچه من ز آن شوخ رعنا میکشم مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۷۸
چهار روز ببودم به پیش تو مهمان ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۷۸ - نیرنگ کوش با طیهور
چو برداشت کوش از میان کین و جنگ امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۳۵۵
تازه و نو شد ز فر باد فروردین جهان ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۷۶ - پیمان ستدن فرستاده ی طیهور از کوش
ز دریا چو بر شد فرستاده مرد سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۱۷۹ - آمدن فرامرز و شبیخون زدن بر لشکر بهمن
از آنجا فرامرز باده هزار سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۱۷۷ - رسیدن نامه زال به فرامرز و احوال پرسیدن از فرستاده از جنگ بهمن
ازو نامه بستد فرامرز راد سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۷۰
گلرخان بینند هرگه بر اسیر یکدگر