سلطان باهو : غزلیات
غزل ۱۳
خدایا کن تو بر من مهربانی رشیدالدین میبدی : ۱۲- سورة یوسف- مکیة
۱۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ» یعنى ملک مصر، و دخل من للتّبعیض لانّه لم یؤت الملک کلّه، و قیل من للبیان، «وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ» یعنى تفسیر کتبک الّتی انزلتها على انبیائک، و قیل تعبیر الرّویا و لم یقل هذا على انّه اعظم نعمة اللَّه علیه لکن قالها لانّها من خصائص اللَّه عزّ و جلّ عنده کما شکر سلیمان، فقال علّمنا منطق الطّیر، و لم یکن منطق الطّیر اعظم نعمة اللَّه علیه، انّما شکره على انّه خصّه بذلک و للانبیاء خصائص نعم خصّوا بها فى الدّنیا من غیرهم بعد ما اکرموا به من نفایس النّعم. مثل قوله: «وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ وَ أَسَلْنا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ» و احیاء عیسى بن مریم الموتى و ابرائه الاکمه و الأبرص و تفجیر موسى الماء بالعصا من الحجر، «فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» یعنى یا فاطر السماوات و الارض، «أَنْتَ وَلِیِّی» ناصرى و معینى و متولّى تدبیرى، «فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِماً». قال ابن جریر: سأل الموت و لا سأله غیره. و قیل لیس هذا سؤالا و انّما المعنى توفنى یوم تتوفّانى مسلما مخلصا فى الطاعة، «وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ» الآنبیاء. و قیل بآبائى ابراهیم و اسحاق و یعقوب، اى ارفعنى الى درجتهم. سلطان باهو : غزلیات
غزل ۶
آمد خیالی در دلم ، این خرقه را برهم زنم نظامی گنجوی : خردنامه
بخش ۳۴ - رسیدن اسکندر به عرض جنوب و ده سرپرستان
مغنی دلم دور گشت از شکیب جیحون یزدی : قصاید
شمارهٔ ۱۷ - وله
رخشد از چهره همی جلوه شمس و قمرت جامی : سلامان و ابسال
بخش ۶ - حکایت آن شاعر که دعوی مداحی شاه کرد و نامه ای مختصر به نام شاه پیش آورد
شاعری شد پیش شاه نامور سلطان باهو : غزلیات
غزل ۵
الا ای یار فرزانه بیا با ما بمیخانه اوحدالدین کرمانی : الباب التاسع: فی السفر و الوداع
شمارهٔ ۴۷
هرگه که دلم فرصت آن در جوید عطار نیشابوری : بلبل نامه
رفتن باز بطلب بلبل و خواندن او را بسلیمان
روان شد باز تند و تیز منقار سلطان باهو : غزلیات
غزل ۳
ببازی عشق میبازم ، دل و جان را فدا سازم نسیمی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳
ای روی تو هفت مصحف صانع پاک هجویری : بابٌ فی ذکر أئمَّتِهِم من اهل البیت
بابٌ فی ذکر أئمَّتِهِم من اهل البیت
و اهل بیت پیغامبر علیه السّلام آنان که به طهارت اصلی مخصوصاند هر یکی را اندر این معانی قدمی تمام است، و جمله قدوهٔ این طایفه بودهاند و خاص و عام ایشان و من از روزگار گروهی از ایشان طرفی بیان کنم، ان شاء اللّه عزّ و جلّ. صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۶۰
فرو خوردم ز غیرت گریهٔ مستانهٔ خود را عنصری بلخی : بحر خفیف
شمارهٔ ۹
زان مثا حال من بگشت و بتافت صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷۴۷
دارم ز تو ساده دلیها گله بسیار فریدون مشیری : ابر و کوچه
بهار می رسد، اما
بهار می رسد، اما ز گل نشانش نیست سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۹
در عشق کجا دمی به عشرت بودم؟ مولوی : المجلس الرابع
مناجات
ملکا و پادشاها! جان مشتاقان لقای خود راکه از دریای هستی بهکشتی اجتهاد، عبور میجویند به سلامت و سعادت به ساحل فضل و رحمت خویش برسان. دردمندان لقای فراق خود را به مرهم و درمان امان خویش صحت و عافیت ابدی روزیگردان. دیدۀ دل هر یکی را به تماشای انوار و ازهار بستان غیبگشادهگردان. شبروان خلوت را در ظلمات هوی و شهوات ازگمراهی و بيراهی نگاه دار. ای خداییکه به امر «اهبطوا» مرغان ارواح ما را به دام و دانهٔ قالب خاکی محبوسکردی، بهکمالی فضل خویش از این دامگاه صعب به گشاد عالم غیب راه نمای، یا اله العالمين و یا خيرالناصرین. ابتدایکلام و آغاز پیام به حدیثیکنیم از احادیث رسول صادق، محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم: روی فی اصّح الاخبار عن افصح الاخیار انه قال: «ان لله تبارک و تعالی عباداً امجاداً محلهم فی الارضکمحل المطران وقع علی البّر اخرج البُرّوان وقع علی البحر اخرج الدّر». چنين میفرماید مصلح هر فساد،کلید هر مراد، پناه مطیع و عاصی، رهنمای دانی و قاصی صلی الله علیه و سلم: خدای خالق زمين و زمان را، مبدع طباق هفت آسمان را، خداوند بی حیف را، سلطان بیکیف را در جهان آب وگل بندگانند پاک تر از جان و دل. فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۱۷
ما به زیر آسمان مشتی فروزان گوهریم عطار نیشابوری : بیان وادی استغنا
حکایت مگسی که به کندو رفت و دست و پایش در عسل ماند
آن مگس میشد ز بهر توشهای
غزل ۱۳
خدایا کن تو بر من مهربانی رشیدالدین میبدی : ۱۲- سورة یوسف- مکیة
۱۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ» یعنى ملک مصر، و دخل من للتّبعیض لانّه لم یؤت الملک کلّه، و قیل من للبیان، «وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ» یعنى تفسیر کتبک الّتی انزلتها على انبیائک، و قیل تعبیر الرّویا و لم یقل هذا على انّه اعظم نعمة اللَّه علیه لکن قالها لانّها من خصائص اللَّه عزّ و جلّ عنده کما شکر سلیمان، فقال علّمنا منطق الطّیر، و لم یکن منطق الطّیر اعظم نعمة اللَّه علیه، انّما شکره على انّه خصّه بذلک و للانبیاء خصائص نعم خصّوا بها فى الدّنیا من غیرهم بعد ما اکرموا به من نفایس النّعم. مثل قوله: «وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ وَ أَسَلْنا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ» و احیاء عیسى بن مریم الموتى و ابرائه الاکمه و الأبرص و تفجیر موسى الماء بالعصا من الحجر، «فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» یعنى یا فاطر السماوات و الارض، «أَنْتَ وَلِیِّی» ناصرى و معینى و متولّى تدبیرى، «فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِماً». قال ابن جریر: سأل الموت و لا سأله غیره. و قیل لیس هذا سؤالا و انّما المعنى توفنى یوم تتوفّانى مسلما مخلصا فى الطاعة، «وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ» الآنبیاء. و قیل بآبائى ابراهیم و اسحاق و یعقوب، اى ارفعنى الى درجتهم. سلطان باهو : غزلیات
غزل ۶
آمد خیالی در دلم ، این خرقه را برهم زنم نظامی گنجوی : خردنامه
بخش ۳۴ - رسیدن اسکندر به عرض جنوب و ده سرپرستان
مغنی دلم دور گشت از شکیب جیحون یزدی : قصاید
شمارهٔ ۱۷ - وله
رخشد از چهره همی جلوه شمس و قمرت جامی : سلامان و ابسال
بخش ۶ - حکایت آن شاعر که دعوی مداحی شاه کرد و نامه ای مختصر به نام شاه پیش آورد
شاعری شد پیش شاه نامور سلطان باهو : غزلیات
غزل ۵
الا ای یار فرزانه بیا با ما بمیخانه اوحدالدین کرمانی : الباب التاسع: فی السفر و الوداع
شمارهٔ ۴۷
هرگه که دلم فرصت آن در جوید عطار نیشابوری : بلبل نامه
رفتن باز بطلب بلبل و خواندن او را بسلیمان
روان شد باز تند و تیز منقار سلطان باهو : غزلیات
غزل ۳
ببازی عشق میبازم ، دل و جان را فدا سازم نسیمی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳
ای روی تو هفت مصحف صانع پاک هجویری : بابٌ فی ذکر أئمَّتِهِم من اهل البیت
بابٌ فی ذکر أئمَّتِهِم من اهل البیت
و اهل بیت پیغامبر علیه السّلام آنان که به طهارت اصلی مخصوصاند هر یکی را اندر این معانی قدمی تمام است، و جمله قدوهٔ این طایفه بودهاند و خاص و عام ایشان و من از روزگار گروهی از ایشان طرفی بیان کنم، ان شاء اللّه عزّ و جلّ. صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۶۰
فرو خوردم ز غیرت گریهٔ مستانهٔ خود را عنصری بلخی : بحر خفیف
شمارهٔ ۹
زان مثا حال من بگشت و بتافت صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷۴۷
دارم ز تو ساده دلیها گله بسیار فریدون مشیری : ابر و کوچه
بهار می رسد، اما
بهار می رسد، اما ز گل نشانش نیست سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۹
در عشق کجا دمی به عشرت بودم؟ مولوی : المجلس الرابع
مناجات
ملکا و پادشاها! جان مشتاقان لقای خود راکه از دریای هستی بهکشتی اجتهاد، عبور میجویند به سلامت و سعادت به ساحل فضل و رحمت خویش برسان. دردمندان لقای فراق خود را به مرهم و درمان امان خویش صحت و عافیت ابدی روزیگردان. دیدۀ دل هر یکی را به تماشای انوار و ازهار بستان غیبگشادهگردان. شبروان خلوت را در ظلمات هوی و شهوات ازگمراهی و بيراهی نگاه دار. ای خداییکه به امر «اهبطوا» مرغان ارواح ما را به دام و دانهٔ قالب خاکی محبوسکردی، بهکمالی فضل خویش از این دامگاه صعب به گشاد عالم غیب راه نمای، یا اله العالمين و یا خيرالناصرین. ابتدایکلام و آغاز پیام به حدیثیکنیم از احادیث رسول صادق، محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم: روی فی اصّح الاخبار عن افصح الاخیار انه قال: «ان لله تبارک و تعالی عباداً امجاداً محلهم فی الارضکمحل المطران وقع علی البّر اخرج البُرّوان وقع علی البحر اخرج الدّر». چنين میفرماید مصلح هر فساد،کلید هر مراد، پناه مطیع و عاصی، رهنمای دانی و قاصی صلی الله علیه و سلم: خدای خالق زمين و زمان را، مبدع طباق هفت آسمان را، خداوند بی حیف را، سلطان بیکیف را در جهان آب وگل بندگانند پاک تر از جان و دل. فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۱۷
ما به زیر آسمان مشتی فروزان گوهریم عطار نیشابوری : بیان وادی استغنا
حکایت مگسی که به کندو رفت و دست و پایش در عسل ماند
آن مگس میشد ز بهر توشهای