صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۸۶۵
گر شکر در جام ریزم، زهر قاتل می‌شود
عطار نیشابوری : باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد
شمارهٔ ۱۰۸
چون نیست امید غمگسارم نفسی
جلال عضد : غزلیّات
شمارهٔ ۷۸
با لبت اتّفاق خواهم کرد
بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۴۹
تا چند دردسر کشم از گفتگوی خویش
شاه نعمت‌الله ولی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱
آن امیرالمؤمنین یعنی علی
کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۵
چند در وصل تو دل حسرت دیدار کشد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۸
شاها ز تو کار عالمی سامان یافت
صائب تبریزی : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۲
خاکی به لب گور فشاندیم و گذشتیم
ملا احمد نراقی : باب اول
تأثیر شناختن نفس در تهذیب اخلاق
و نیز شناختن خود، موجب شوق به تحصیل کمالات و تهذیب اخلاق و باعث سعی در دفع رذائل می گردد، زیرا که آدمی بعد از آنکه حقیقت خود را شناخت و دانست که حقیقت او جوهری است از عالم ملکوت، که به این عالم جسمانی آمده باشد، که به این فکر افتد که چنین جوهری شریف را عبث و بی فایده به این عالم نفرستاده اند، و این گوهر قیمتی را به بازیچه در صندوقچه بدن ننهاده اند، و بدین سبب در صدد تحصیل فوائد تعلق نفس به بدن برمی آید، و خود را به تدریج به سر منزل شریفی که باید می رساند.
رشیدالدین میبدی : ۴۰- سورة المؤمن- مکیة
۴ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی خداوند شما گفت مرا خوانید و فریاد رسى از من جویید، أَسْتَجِبْ لَکُمْ تا پاسخ کنم شما را، إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی ایشان که مى‏گردن کشند از پرستش من، سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ (۶۰) آرى در شوند در دوزخ بیچاره و خوار.
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۲۵
گر من ز فلک شکایت کنمی
شیخ بهایی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸
هر تازه گلی که زیب این گلزار است
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۰۹
زین بیابان می‌برم خود را برون چون گردباد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۰
در کار تو هر روز گرفتارترم
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۶٣١
هر بلائی که میشود واقع
سعدی : غزلیات
غزل ۵۶۵
من از تو روی نپیچم گرم بیازاری
صغیر اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۳
یاران ره عشق منزل ندارد
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۶
الهی تو دوستان را به دشمنان می نمایی، درویشان را غم و اندوه دهی، بیمار کنی و خود بیمارستان کنی، درمانده کنی و خود درمان کنی، از خاک آدم کنی و بادی چندان احسان کنی، سعداتش بر سر دیوان کنی و به فردوس او را میهمان کنی، مجلسش روضهٔ رضوان کنی، ناخوردن گندم با وی پیمان کنی، و خوردن آن در علم غیب پنهان کنی، آنکه او را زندان کنی و سالها گریان کنی، جباری تو کار جباران کنی، خداوند تو کار خداوندان کنی، تو عتاب و جنگ همه با دوستان کنی.
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۰
هر چند قطره کردیم، در جستجوی دریا
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۱۴
سوال کرد یکی از علای دین گلکار