عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷
تا کی از صومعه خمار کجاست
آرایه های ادبی : بیان
استعاره
استعاره در لغت به معنی عاریت گرفتن و عاریت خواستن است امّا در اصطلاح استعاره نوعی تشبیه است که در آن یکی از طرفین تشبیه (مشبه یا مشبه به) را ذکر و طرف دیگر را اراده کرده باشند. نکته: اصل استعاره بر تشبیه استوار است و به دلیل اینکه در استعاره فقط یک رکن از تشبیه ذکر می شـود و خواننده را به تلاش ذهنی بیشتری وا می دارد، لذا استعاره از تشبیه رساتر، زیباتر و خیال انگیزتر است. انواع استعاره: با توجه به اینکه در استعاره یکی از طرفین تشبیه ذکر می شود، آن را بر دو نوع تقسیم کرده اند. استعاره ی مصرحه (آشکار): آن است که «مشبه به» ذکر و «مشبه» حذف گردد. (در واقع مشبه به جانشین مشبه می شود.) مثال 1: ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم یک ساعتم بگنجان در سایه ی عنایت توضیح: «آفتاب خوبان» استعاره برای معشوق است. ( آفتاب خوبان «مشبه به» که ذکر شده و معشوق «مشبه» حذف شده است.) مثال 2: صدف وار گوهر شناسان را دهان جز به لؤلؤ نکردند باز توضیح: «لؤلؤ» استعاره از سخنان با ارزش است. (لؤلؤ «مشبه به» ذکر شده و سخنان با ارزش «مشبه» حذف شده است.) استعاره مکنیه: آن است که «مشبه» به همراه یکی از لوازم و ویژگی «مشبه به» ذکر گردد و خود «مشبه به» حذف شود. نکته 1: گاهی لوازم یا ویژگی «مشبه به» در جمله به «مشبه» نسبت داده می شود. مثال: مرگ چنگال خود را به خون فلانی رنگین کرد. توضیح: «مرگ» را به «گرگی» تشبیه کرده است که چنگال داشته باشد اما خود «گرگ» را نیاورده و «چنگال» که یکی از لوازم و ویژگی گرگ است به آن (مرگ) نسبت داده است. نکته 2: گاهی لوازم یا ویژگی «مشبه به» در جمله به «مشبه» اضافه می شود که در این صـورت «اضافه استعاری» است. مثال 1: سر نشتر عشق بر رگ روح زدند یک قطره از آن چکید و نامش دل شد توضیح: «روح» را به بدنی تشبیه کرده که «رگ» داشته باشد و «رگ» را که یکی از ویژگی های «مشبه به» است به «روح» اضافه کرده است. مثال 2: مردی صفای صحبت آیینه دیده از روزن شب شوکت دیرینه دیده توضیح: «شب» را به اطاقی تشبیه کرده که «روزن یا پنجره» داشته باشد و «روزن» را که یکی از ویژگیهای « مشبه به» بود به «شب» اضافه کرده است. نکته: جمله ای که در آن آرایه استعاره به کار رفته ادبی تر است، نسبت به جمله ای که دارای آرایه تشبیه است. نکته: در اضافه استعاری «مضاف» در معنی حقیقی خود بکار نمی رود و ما «مضاف الیه» را به چیزی تشبیه می کنیم که دارای جزء یا اندامی است ولی چنین جزء و اندام که «مضاف» است برای «مضاف الیه» یک واقعیت نیست بلکه یک تصور و فرض است. مثال: دست روزگار ــــــــــ دست برای روزگار یک تصور و فرض است. روزن شب ـــــــــــــ روزن یا پنجره ای برای شب یک تصور است و وافعیت ندارد. نکته مهم: در استعاره مکنیه چنانچه مشبه به، انسان باشد، به آن «تشخیص» گویند.
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۷
دل عقده چرخ تا گشود، افکندش
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶
آن نه روی است ماه دو هفته است
سنایی غزنوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵
ای لعبت صافی صفات ای خوشتر از آب حیات
عثمان مختاری : شهریارنامه
بخش ۵۲ - آمدن مضراب دیو به خیمه شهریار و بردن دلارام گوید
شب تیره ای بود مانند قیر
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵
میلت به من ای یار موافق عجب است
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۵۴
فسردن از مزاج شعله خاکستر برون آرد
رشیدالدین وطواط : قصاید
شمارهٔ ۱۶۱ - در مدح علاء الدوله اتسز
منت خدای را ، که بتأیید آسمان
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵
دلبرم در حسن طاق افتاده است
مولوی : دفتر چهارم
بخش ۳۶ - آزاد شدن بلقیس از ملک و مست شدن او از شوق ایمان و التفات همت او از همهٔ ملک منقطع شدن وقت هجرت الا از تخت
چون سلیمان سوی مرغان سبا
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۹
با تو حیات و زندگی، بی‌تو فنا و مردنا
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴
دولت عاشقان هوای تو است
انوری : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ - در مدح صاحب ناصرالدین طاهر
گشت از دل من قرار غایب
نظامی گنجوی : لیلی و مجنون
بخش ۲۶ - سخن گفتن مجنون با زاغ
شبگیر که چرخ لاجوردی
مهستی گنجوی : رباعیات
رباعی شمارۀ ۱۰۹
آن دیده که دیدن تو بودی کارش
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۱۴
به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳
آه‌های آتشینم پرده‌های شب بسوخت
رشیدالدین میبدی : ۸۹- سورة الفجر- مکیة
النوبة الثانیة
این سورة الفجر پانصد و هفتاد و هفت حرفست، صد و سى و هفت کلمه، سى آیه، از شمار کوفیان، و سى و دو آیه از شمار مدنیان، و بیست و نه آیه از شمار بصریان.
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲
عشق جانان همچو شمعم از قدم تا سر بسوخت