مفاتیح الجنان : اعمال ماه ذی الحجه
اعمال روز هیجدهم ماه ذى الحجه (روز عید غدیر)
روز هیجدهم، روز عید غدیر و عید اللّه الأکبر و عید آل محمّد(علیهم السلام) و عظیم ترین عید است و حق تعالی هیچ پیامبری را مبعوث نفرموده جز آنکه این روز را عید کرده و حرمت آن را دانسته، نام این روز در آسمان روز «عهد معهود» و در زمین روز «میثاق مأخوذ» و «جمع مشهود» است.
قصاب کاشانی : غزلیات
شمارهٔ ۹۸
کی تواند هر طبیبی چاره هجران کند
فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷۹
بغم خوردن بنه دل شاد میباش
قصاب کاشانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۴
در دل خیال یار بسی جلوه می‌کند
مولوی : دفتر اول
بخش ۱۵۴ - به عیادت رفتن کر بر همسایهٔ رنجور خویش
آن کری را گفت افزون مایه‌یی
فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۲
رنج بیهوده مکش، گه به حرم گاه به دیر
قصاب کاشانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۰
دلم تا کرد یاد از آن رخ جانانه روشن شد
قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای
سورة هود
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
یغمای جندقی : بخش اول
شمارهٔ ۲۱ - به سرکار والا داود میرزا نگاشته
زاده آزاده والانژاده سلیمانی داود میرزا که بختش پاینده باد وزندگانی فزاینده، از این بنده بی هست و بود که آذرش همه دود است و سودش یکسر زیان، پس از هزار مهربانی و نواخت یک نامه پهلوی پرداخت بر فرهنگ پارسی خواست و بارها ساز و سامان باز گفت آراست. انجام فرمایش سرکارش را از دل و جان پذیرا گشتم و بدان مایه سردسرائی که گاهی از در آزمون خانه همی رفت گرم و گیرا، همه اندیشه و تلواس آن بود که این کمینه خواهش را بی آنکه چشمداشت دراز افتد و به نامه و پیغام نیاز خیزد هم در بزم بهشت دیدارش آغاز آرم و به پایان برم از آنجا که گردش اختر برون از پرگار کام است و ترکجوش جنبش گردون تکه بیش از دهان هر پخته و خام ده روز افزون همی رفت تا با همه آسودگی و رامش و ایستادگی و کوشش، گوئی نای زبان از گزارش بسته اند و دست توان از نگارش شکسته. به هزار اندیشه دل سختی سخن گفتن نداند و خامه گهری سفتن نتواند. شرمسازی سرکارش از دیر انجامی این کمینه کارم که کودکان دبستانی را راست داشتن چنانستی که دستار بندان اخباری را ماست گماشتن با همه دلبستگی از دیدار فرشتی سرشتش که شرم هشت بهشت است دوری انگیخت و کوری آورد، هم مگر سر کار میرزا ابراهیم که در آن بزم مینو نمونش همواره راه است و بدان هنجار زیبا و گفتار شیوا پوزش اندیش هزار گناه، در خواه بخشایش آرد، و از این آزرم و شرمندگی و تیمار و پراکندگیم مژده آرام و آسایش رساند. از هنجار ناهموار این نگارش پارسی گزارش پیداست که من بنده هیچ ندان سردسخن پریده دست شکسته دهن را نیرو و توان آن همایون نامه که از اندیشه آفریدن و پندار پروریدن کیوان دست بردهان است و تیر دامن بدندان نبوده و نیست و نخواهد بود، اگرش جز این کار آسان آغاز دشوار انجام فرمایشی هست، وگر خود همه سر باختن است و جان در انداختن گو بفرمای که روی بر آستان است و روان در آستین.
قصاب کاشانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۰
آن روز که کردند به دل تخم وفا سبز
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۹۴۷
کحل بصر نیست جز آن خاک راه
قصاب کاشانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۰۲
ای تندخو ز چیست که یارم نمی‌شوی
آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۹۸۵
بسومنات اگر ساختند بتکده ای
قصاب کاشانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۳
منم در عاشقی هم‌طالع پروانه افتاده
قصاب کاشانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۱
منم که وصف تو آرایش بیان من است
ابوعلی عثمانی : باب دوم
بخش ۱۶ - ابوحامد احمدبن خضرویه البلخی
و ازین طایفه بود ابوحامد احمدبن خضرویه البلخی از پیران بزرگ بود از خراسان و با ابوتراب نخشبی صحبت کرده بود، بنشابور آمد و ابوحفص را دید پس ببسطام شد بزیارة ابویزید و اندر فتوّة بزرگ بود و ابوحفص گفت هیچ کس ندیدم بهمّت بزرگتر و اندر احوال صادق تر از احمد خضرویه.
قصاب کاشانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۷
چون شامِ قدر بر همه مستور می‌شود
جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۴۸۰
نه صبر از وصل جانان می توان کرد
قصاب کاشانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۶
ای وصل تو را آرزوی دل شده باعث
امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۳۹۲
یکی جادوست صورت‌گر دلیل گنبد گردون