ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣۴١
کسی بمدح و ثنای برادران عزیز کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۶۵
آنچه از خدای خواست دل بنده باز یافت واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۹
مرا از نعمت دیدار، دل سیری نمیداند صائب تبریزی : غزلیات ترکی
غزل شمارهٔ ۴
اولمادی خورشیددن داغلارد رنگین قاشلار ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۰
باد از رخ گل چو برقع نازکشاد آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴۴
ای قافله سالار زلیلی خبری نیست ابن یمین فَرومَدی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۶
روی میتابد ز من آن سیمبر یعنی که چه فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۷۴
ما مستانیم بی می و جام ابن یمین فَرومَدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۲
چو روی آن پری پیکر گلی بیخارکی باشد امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۱۲
شبها که گرد کوی تو گردم به یکقدم امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۶
چشم تو خورد باده و من در خمار از آن کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۶
ترا به یک دو خط مصطلح فضولی چیست؟ مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۹
ای خان و مان بمانده و از شهر خود جدا محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۳۱
هم درین وقت یک روز شیخ بوعبداللّه باکو در مجلس شیخ بیخویشتن نشسته بود خواجه وار و پای بکمر زده، شیخ را چشم بر وی افتاد و درآن میان با کسی خلقی خوب بکرد و سخنی نیکو بگفت، آنکس شیخ راگفت خدایت بهشت روزی گرداناد. شیخ گفت ما را بهشت نباید! ما را بهشت نباید! با مشتی لنک و لوک و درویش، در آنجا جز شلان و کوران و ضعیفان نباشند، ما را دوزخ باید کی جمشید و نمرود و فرعون و هامان در آنجا و خواجه در آنجا و اشارت ببو عبداللّه کرد و مادرآنجا، و اشارت بخود کرد. شیخ عبداللّه بشکست و با خویشتن رسید، دانست کی ترک ادب عظیم ازوی در وجود آمد و توبه کرد و پیش شیخ آمد و تصدیق کرد وبعد از آن دیگر چنان ننشست. آذر بیگدلی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹
شاها بروادت بجهان داد زیاد صوفی محمد هروی : دیوان اطعمه
بخش ۱۳۹ - ابتدای رباعیات
یارب چه خوش است قلیه های دو پیاز رضاقلی خان هدایت : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما
بخش ۶۱ - ظهیر فاریابی
و هُوَ ظهیر الدین طاهربن محمد. کنیتش ابوالفضل و ازفضالی عهد خود بوده. اصلش از فاریاب مِن توابع بلخ و مدتها مداحی سلاطین سلجوقیه و ایلدگزیه را کرده. مضامین بدیع و ابیات رفیع در روزگار از او یادگار است. وی را در شاعری پایهای بلند و رتبهای دل پسند بوده. عاقبت الامر ترک و تجرید گزیده در تبریز پای در دامن انزوا کشیده. دیوانش مکرر مطالعه شد. الحق قصاید خوب و مضامین مرغوب دارد. غرض، فاضلی است عالی مقدار وحکیمی هوشیار. این چند بیت در نصیحت و موعظه فرموده است: فرخی سیستانی : قصاید
شمارهٔ ۲۰۷ - در بهبود یافتن امیر یوسف از مرض و مدح اوگوید
هزار منت بر ما فریضه کرد خدای اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶
مطرب، چو بر سماع تو کردیم گوش را فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۵
عشق آمده آتش زده در نیک و بد ما
شمارهٔ ٣۴١
کسی بمدح و ثنای برادران عزیز کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۶۵
آنچه از خدای خواست دل بنده باز یافت واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۹
مرا از نعمت دیدار، دل سیری نمیداند صائب تبریزی : غزلیات ترکی
غزل شمارهٔ ۴
اولمادی خورشیددن داغلارد رنگین قاشلار ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۰
باد از رخ گل چو برقع نازکشاد آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴۴
ای قافله سالار زلیلی خبری نیست ابن یمین فَرومَدی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۶
روی میتابد ز من آن سیمبر یعنی که چه فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۷۴
ما مستانیم بی می و جام ابن یمین فَرومَدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۲
چو روی آن پری پیکر گلی بیخارکی باشد امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۱۲
شبها که گرد کوی تو گردم به یکقدم امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۶
چشم تو خورد باده و من در خمار از آن کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۶
ترا به یک دو خط مصطلح فضولی چیست؟ مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۹
ای خان و مان بمانده و از شهر خود جدا محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۳۱
هم درین وقت یک روز شیخ بوعبداللّه باکو در مجلس شیخ بیخویشتن نشسته بود خواجه وار و پای بکمر زده، شیخ را چشم بر وی افتاد و درآن میان با کسی خلقی خوب بکرد و سخنی نیکو بگفت، آنکس شیخ راگفت خدایت بهشت روزی گرداناد. شیخ گفت ما را بهشت نباید! ما را بهشت نباید! با مشتی لنک و لوک و درویش، در آنجا جز شلان و کوران و ضعیفان نباشند، ما را دوزخ باید کی جمشید و نمرود و فرعون و هامان در آنجا و خواجه در آنجا و اشارت ببو عبداللّه کرد و مادرآنجا، و اشارت بخود کرد. شیخ عبداللّه بشکست و با خویشتن رسید، دانست کی ترک ادب عظیم ازوی در وجود آمد و توبه کرد و پیش شیخ آمد و تصدیق کرد وبعد از آن دیگر چنان ننشست. آذر بیگدلی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹
شاها بروادت بجهان داد زیاد صوفی محمد هروی : دیوان اطعمه
بخش ۱۳۹ - ابتدای رباعیات
یارب چه خوش است قلیه های دو پیاز رضاقلی خان هدایت : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما
بخش ۶۱ - ظهیر فاریابی
و هُوَ ظهیر الدین طاهربن محمد. کنیتش ابوالفضل و ازفضالی عهد خود بوده. اصلش از فاریاب مِن توابع بلخ و مدتها مداحی سلاطین سلجوقیه و ایلدگزیه را کرده. مضامین بدیع و ابیات رفیع در روزگار از او یادگار است. وی را در شاعری پایهای بلند و رتبهای دل پسند بوده. عاقبت الامر ترک و تجرید گزیده در تبریز پای در دامن انزوا کشیده. دیوانش مکرر مطالعه شد. الحق قصاید خوب و مضامین مرغوب دارد. غرض، فاضلی است عالی مقدار وحکیمی هوشیار. این چند بیت در نصیحت و موعظه فرموده است: فرخی سیستانی : قصاید
شمارهٔ ۲۰۷ - در بهبود یافتن امیر یوسف از مرض و مدح اوگوید
هزار منت بر ما فریضه کرد خدای اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶
مطرب، چو بر سماع تو کردیم گوش را فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۵
عشق آمده آتش زده در نیک و بد ما