آذر بیگدلی : قصاید
شمارهٔ ۱۹ - قصیده در مدح میرزا نصیر طبیب
من کیستم، آن درد کش صاف ضمیرم؛ حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۱۰
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۸۷
صلا جانهای مشتاقان که نک دلدار خوب آمد نظام قاری : غزلیات
شمارهٔ ۵ - مولانا علی دردزد فرماید
هرچند روی دوست نبینیم سالها ادیب الممالک : مفردات
شمارهٔ ۳۴
پیش مرگت شوم ای لعبت چین امام خمینی : رباعیات
سفر
از هستی خویشتن، گذر باید کرد عثمان مختاری : شهریارنامه
بخش ۳۶ - خبردار شدن هیتال شاه از بند پاره کردن شهریار و بدر رفتن گوید
کشیدند صف چار لشکر چنین ادیب الممالک : مفردات
شمارهٔ ۳۳
همایون باد و فرخ باد و میمون عطار نیشابوری : وصلت نامه
و له ایضاً
چون آفت بیقیاس داری در پی صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۵۰۶ - الوقوف الصادق
وقوف صادقت آنست و لایق امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۱۶
ای دهلی و ای بتان ساده سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۶۰
در میان ما و او شد حسن بی پروا نقاب رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۶۷
به حق آن خم زلف ، بسان منقار باز سعدی : قطعات
شمارهٔ ۱۷۳
خلق در ملک خدای از همه جنسی باشد یغمای جندقی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۹
درعجم آن سه که خواند عربش چاره غم اسیر شهرستانی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۵۲
گلشن تویی بهار شکفتن به کام کیست رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۶ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا الآیة... جلیل است و جبّار خداى جهانیان، کریم و غفّار، نامدار، رهىدار، مهربان، واحد و احد در نام و نشان، بکرم خویش نوازنده بندگان، بفضل خویش سازنده کار ایشان، پیدا کننده نور عنایت خویش بر دوستان، و آراینده دوستان خویش بلباس احسان. خداوندى بخشاینده، و بر بخشودن پاینده، و هر کس را بر خویش نماینده، هر کس را چنان که سزاى اوست، و بقدر و اندازه و روش اوست، و از هر کس آن درخواهد که در وسع و توان اوست. نهبینى که مستضعفان راه شریعت را چون رخصت نمود بنکاح کنیزک، گفت: اگر از طول حرّه درمانید، و آرزوى نکاح پدید آید، کنیزک را بزنى کنید، و شهوت خویش را مدافعت مکنید، چون نمیتوانید و سنّت ایشان را مدد میدهد که: «الدّنیا متاع، و خیر متاع الدّنیا المرأة الصّالحة»، و «تزوّجوا الودود الولود، فانّى مکاثر بکم الأمم»، «وعلیکم بالأبکار فانّهنّ اعذب افواها، و انتق ارحاما، و ارضى بالیسیر.» خاقانی : قصاید
شمارهٔ ۱۰۳ - مطلع چهارم
صحن ارم ندیدی در باغ شاه بنگر صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۱۵۵
صد گره در دل ز بحر تلخرو دارد صدف باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۸
از نه پدر و چهار مادر زادم
شمارهٔ ۱۹ - قصیده در مدح میرزا نصیر طبیب
من کیستم، آن درد کش صاف ضمیرم؛ حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۱۰
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۸۷
صلا جانهای مشتاقان که نک دلدار خوب آمد نظام قاری : غزلیات
شمارهٔ ۵ - مولانا علی دردزد فرماید
هرچند روی دوست نبینیم سالها ادیب الممالک : مفردات
شمارهٔ ۳۴
پیش مرگت شوم ای لعبت چین امام خمینی : رباعیات
سفر
از هستی خویشتن، گذر باید کرد عثمان مختاری : شهریارنامه
بخش ۳۶ - خبردار شدن هیتال شاه از بند پاره کردن شهریار و بدر رفتن گوید
کشیدند صف چار لشکر چنین ادیب الممالک : مفردات
شمارهٔ ۳۳
همایون باد و فرخ باد و میمون عطار نیشابوری : وصلت نامه
و له ایضاً
چون آفت بیقیاس داری در پی صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۵۰۶ - الوقوف الصادق
وقوف صادقت آنست و لایق امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۱۶
ای دهلی و ای بتان ساده سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۶۰
در میان ما و او شد حسن بی پروا نقاب رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۶۷
به حق آن خم زلف ، بسان منقار باز سعدی : قطعات
شمارهٔ ۱۷۳
خلق در ملک خدای از همه جنسی باشد یغمای جندقی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۹
درعجم آن سه که خواند عربش چاره غم اسیر شهرستانی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۵۲
گلشن تویی بهار شکفتن به کام کیست رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۶ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا الآیة... جلیل است و جبّار خداى جهانیان، کریم و غفّار، نامدار، رهىدار، مهربان، واحد و احد در نام و نشان، بکرم خویش نوازنده بندگان، بفضل خویش سازنده کار ایشان، پیدا کننده نور عنایت خویش بر دوستان، و آراینده دوستان خویش بلباس احسان. خداوندى بخشاینده، و بر بخشودن پاینده، و هر کس را بر خویش نماینده، هر کس را چنان که سزاى اوست، و بقدر و اندازه و روش اوست، و از هر کس آن درخواهد که در وسع و توان اوست. نهبینى که مستضعفان راه شریعت را چون رخصت نمود بنکاح کنیزک، گفت: اگر از طول حرّه درمانید، و آرزوى نکاح پدید آید، کنیزک را بزنى کنید، و شهوت خویش را مدافعت مکنید، چون نمیتوانید و سنّت ایشان را مدد میدهد که: «الدّنیا متاع، و خیر متاع الدّنیا المرأة الصّالحة»، و «تزوّجوا الودود الولود، فانّى مکاثر بکم الأمم»، «وعلیکم بالأبکار فانّهنّ اعذب افواها، و انتق ارحاما، و ارضى بالیسیر.» خاقانی : قصاید
شمارهٔ ۱۰۳ - مطلع چهارم
صحن ارم ندیدی در باغ شاه بنگر صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۱۵۵
صد گره در دل ز بحر تلخرو دارد صدف باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۸
از نه پدر و چهار مادر زادم