امیرخسرو دهلوی : غزلیات 
شمارهٔ ۱۸۲۵
ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۴
هر روز در کویش روم، پیدا کنم یار دگر مولوی : دفتر سوم
بخش ۱۳۸ - باز جواب انبیا علیهم السلام
انبیا گفتند فال زشت و بد انوری : مقطعات
شمارهٔ ۲۱۲
بیخ دو غماز برانداختند رهی معیری : غزلها - جلد اول
سوزد مرا سازد مرا
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۳۳
همچو شمع از خویش برانداز وحشت برترم ابن یمین فَرومَدی : غزلیات
شمارهٔ ۵۱
روی زیبای تو آرایش هر انجمن است خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۰۷
الهی چون سگ را در این درگاه بار است و سنگر او دیدار است عبدالله را با نا امیدی چه کار است. مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۳۹
واقعهیی بدیدهام لایق لطف و آفرین عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۴۲
هرگاه که مست آن لقا باشم امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۸۷۲
زان گل که اندکی بته مشک ناب شد سلیم تهرانی : قطعات
شمارهٔ ۴۳ - صاحب مال و جاه را ز جهان
صاحب مال و جاه را ز جهان ادیب الممالک : رباعیات طنز
شمارهٔ ۲۰
زین تازه قبا که دسترنج مه ماست رشیدالدین میبدی : ۵۵- سورة الرحمن
۱ - النوبة الاولى
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۲۸ - شهر طبریه
طول آن دریا به قیاس شش فرسنگ و عرض آن سه فرسنگ باشد و آب آن دریا خوش بامزه وشهر بر غربی دریاست و همه آب های گرمابه های شهر و فضله آبها بدان دریا میرود و مردم آن شهر و ولایت که برکنار آن دریاست همه آب از این دریا خورند، و شنیدم که وقتی امیری بدین شهر آمده بود، فرمود که راه آن پلیدیها و راه آب های چرکین که در آن جا بود بگشودند باز آب دریا خوش شد، و این شهر را دیوار ندارد و بناهای بسیار در میان آب است و زمین دریا سنگ است و منظرها ساختهاند بر سر اسطان های رخام که اسطوانها در آب است، و در آن دریا ماهی بسیار است، و درمیان شهر مسجد آدینه است و بر در مسجد چشمه ای است و بر سر آن چشمه گرمابه ای ساختهاند و آب چنان گرم است که تا به آب سرد نیامیزند بر خود نتوان ریخت و گویند آن گرمابه سلیمان بن داوود علیه السلام ساخته است و من در آن گرمابه رسیدم، و اندر این شهر طبریه مسجدی است که آن را مسجد یاسمن گویند با جانب غربی مسجدی پاکیزه در میان مسجد دکانی بزرگ است و بر وی محرابها ساخته و گرد بر گرد آن دکان درخت یاسمن نشانده که مسجد را به آن بازخوانند و رواقی است بر جانب مشرق قبر یوشع بن نون در آن جاست و در زیر آن دکان قبر هفتاد پیغمبر است علیهم السلام که بنی اسراییل که بنی اسراییل ایشان را کشته اند، و سوی جنوب شهر دریای لوط است و آن آب تلخ دارد یعنی دریای لوط بر کنار آن دریای لوط است اما هیچ اثری نمانده است. از شخصی شنیدم که گفت در دریای تلخ که دریای لوط است چیزی میباشد مانند گاوی از کف دریا فراهم آمده سیاه که صورت گو دارد و به سنگ میماند اما سخت نیست و مردم آن را برگیرند و پاره کنند و به شهرها و ولایتها برند. هر پاره که از آن در زیر درختی کنند. هرگز کرم در زیر آن درخت نیفتد و در آن موضع بیخ درخت را زیان نرساند و بستان از کرم و حشرات زیر زمین غمی نباشد و العهدة علی الراوی و گفت عطاران نیز بخرند و میگویند کرمی در داروها افتد و آن را نقره گویند دفع آن کند، و در شهر طبریه حصیر سازند که مصلی نمازی از آن است همان جا به پنج دینار مغربی بخرند، و آن جا در جانب غربی کوهی است و بر آن کوهی است و بر آن کوه پاره ای سنگ خاره است به خط عبری بر آن جا نوشتهاند که به وقت آن کتابت ثریا به سر حمل بود، و کور ابی هریره آن جاست بیرون شهر در جانب قبله اما کسی آن جا به زیارت نتواند رفتن که مرمان آن جا شیعه باشند و چون کسی آن جا به زیارت رود کودکان غوغا و غلبه به سر آن کس برند و زحمت دهند و سنگ اندازند. جویای تبریزی : مناقب
شمارهٔ ۱۵ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علی ابن طالب علیه الصلواة و السلام
هزار شکر که سرمستم از شراب طهور رشیدالدین میبدی : ۷- سورة الاعراف
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ اى آدم! آرام گیر و بنشین تو و جفت تو در بهشت فَکُلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُما و میخورید هر دو از هر جایى که خواهید وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ و نزدیک این یک درخت مگردید فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ (۱۹) که آن گه از ستمکاران بید بر خود. مسعود سعد سلمان : غزلیات
شمارهٔ ۱۶
به چشم دل همی بینم غم و تیمار جان ای جان صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۵۲
غمت بر تابه ی عشقم چنان سوخت فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۵۰
این پردههای حسن نظر تیره میکند
        شمارهٔ ۱۸۲۵
ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۴
هر روز در کویش روم، پیدا کنم یار دگر مولوی : دفتر سوم
بخش ۱۳۸ - باز جواب انبیا علیهم السلام
انبیا گفتند فال زشت و بد انوری : مقطعات
شمارهٔ ۲۱۲
بیخ دو غماز برانداختند رهی معیری : غزلها - جلد اول
سوزد مرا سازد مرا
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۳۳
همچو شمع از خویش برانداز وحشت برترم ابن یمین فَرومَدی : غزلیات
شمارهٔ ۵۱
روی زیبای تو آرایش هر انجمن است خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۰۷
الهی چون سگ را در این درگاه بار است و سنگر او دیدار است عبدالله را با نا امیدی چه کار است. مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۳۹
واقعهیی بدیدهام لایق لطف و آفرین عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۴۲
هرگاه که مست آن لقا باشم امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۸۷۲
زان گل که اندکی بته مشک ناب شد سلیم تهرانی : قطعات
شمارهٔ ۴۳ - صاحب مال و جاه را ز جهان
صاحب مال و جاه را ز جهان ادیب الممالک : رباعیات طنز
شمارهٔ ۲۰
زین تازه قبا که دسترنج مه ماست رشیدالدین میبدی : ۵۵- سورة الرحمن
۱ - النوبة الاولى
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۲۸ - شهر طبریه
طول آن دریا به قیاس شش فرسنگ و عرض آن سه فرسنگ باشد و آب آن دریا خوش بامزه وشهر بر غربی دریاست و همه آب های گرمابه های شهر و فضله آبها بدان دریا میرود و مردم آن شهر و ولایت که برکنار آن دریاست همه آب از این دریا خورند، و شنیدم که وقتی امیری بدین شهر آمده بود، فرمود که راه آن پلیدیها و راه آب های چرکین که در آن جا بود بگشودند باز آب دریا خوش شد، و این شهر را دیوار ندارد و بناهای بسیار در میان آب است و زمین دریا سنگ است و منظرها ساختهاند بر سر اسطان های رخام که اسطوانها در آب است، و در آن دریا ماهی بسیار است، و درمیان شهر مسجد آدینه است و بر در مسجد چشمه ای است و بر سر آن چشمه گرمابه ای ساختهاند و آب چنان گرم است که تا به آب سرد نیامیزند بر خود نتوان ریخت و گویند آن گرمابه سلیمان بن داوود علیه السلام ساخته است و من در آن گرمابه رسیدم، و اندر این شهر طبریه مسجدی است که آن را مسجد یاسمن گویند با جانب غربی مسجدی پاکیزه در میان مسجد دکانی بزرگ است و بر وی محرابها ساخته و گرد بر گرد آن دکان درخت یاسمن نشانده که مسجد را به آن بازخوانند و رواقی است بر جانب مشرق قبر یوشع بن نون در آن جاست و در زیر آن دکان قبر هفتاد پیغمبر است علیهم السلام که بنی اسراییل که بنی اسراییل ایشان را کشته اند، و سوی جنوب شهر دریای لوط است و آن آب تلخ دارد یعنی دریای لوط بر کنار آن دریای لوط است اما هیچ اثری نمانده است. از شخصی شنیدم که گفت در دریای تلخ که دریای لوط است چیزی میباشد مانند گاوی از کف دریا فراهم آمده سیاه که صورت گو دارد و به سنگ میماند اما سخت نیست و مردم آن را برگیرند و پاره کنند و به شهرها و ولایتها برند. هر پاره که از آن در زیر درختی کنند. هرگز کرم در زیر آن درخت نیفتد و در آن موضع بیخ درخت را زیان نرساند و بستان از کرم و حشرات زیر زمین غمی نباشد و العهدة علی الراوی و گفت عطاران نیز بخرند و میگویند کرمی در داروها افتد و آن را نقره گویند دفع آن کند، و در شهر طبریه حصیر سازند که مصلی نمازی از آن است همان جا به پنج دینار مغربی بخرند، و آن جا در جانب غربی کوهی است و بر آن کوهی است و بر آن کوه پاره ای سنگ خاره است به خط عبری بر آن جا نوشتهاند که به وقت آن کتابت ثریا به سر حمل بود، و کور ابی هریره آن جاست بیرون شهر در جانب قبله اما کسی آن جا به زیارت نتواند رفتن که مرمان آن جا شیعه باشند و چون کسی آن جا به زیارت رود کودکان غوغا و غلبه به سر آن کس برند و زحمت دهند و سنگ اندازند. جویای تبریزی : مناقب
شمارهٔ ۱۵ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علی ابن طالب علیه الصلواة و السلام
هزار شکر که سرمستم از شراب طهور رشیدالدین میبدی : ۷- سورة الاعراف
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ اى آدم! آرام گیر و بنشین تو و جفت تو در بهشت فَکُلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُما و میخورید هر دو از هر جایى که خواهید وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ و نزدیک این یک درخت مگردید فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ (۱۹) که آن گه از ستمکاران بید بر خود. مسعود سعد سلمان : غزلیات
شمارهٔ ۱۶
به چشم دل همی بینم غم و تیمار جان ای جان صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۵۲
غمت بر تابه ی عشقم چنان سوخت فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۵۰
این پردههای حسن نظر تیره میکند
