بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹۹
عنقا سراغم از اثرم وهم و ظن تهیست
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹۸
سرو چمن دل الف شعلهٔ آهیست
نسیمی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱
حرفی است حقیقتی که ذاتش خوانند
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹۷
فریاد که در عالم تحقیق‌ کسی نیست
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹۶
از ره و منزل تحقیق اگر دوری نیست
محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۲۷
مریدی از مریدان شیخ از عراق بخدمت شیخ می‌آمد. شیخ را جامهای نیکو می‌آورد و همه راه با خویشتن در پندار می‌بود کی شیخ را عظیم خوش خواهد آمد ازین تحفها. چون بیک فرسنگی میهنه رسید شیخ گفت ستور زین کنید. چون اسب زین کردند شیخ برنشست و جمع در خدمتش به صحرا رسیدند، درویش را پنداری کی بود زیادت شد و بدین تصور حب دنیا در دل او زیادت شد و پیش شیخ آمد و در پای شیخ افتاد. شیخ گفت آن جامها که جهت ما آوردۀ بیار. درویش در حال جامها به خدمت آورد. شیخ بفرمود تا آن همه جامها را پاره پاره کردند و بر هر خار بنی پارۀ ازآن بیاویختند درویش چون بدید منفعل شد و عظیم شکسته شد. شیخ بدین حرکت بدو نمود کی دنیا را به نزد ما چه قیمت است و آن پنداشت تو به سبب این جامها همه دنیاپرستی بوده است. و این طایفه می‌باید کی نه بدنیا فرود آیند و نه بعقبی بازنگرند. دنیا بر دل آن درویش سرد گشت و چون بمیهنه رسید پرورش یافت و از عزیزان این طایفه شد.
فردوسی : پادشاهی اشکانیان
بخش ۳
چو دارا به رزم اندرون کشته شد
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹۵
طاس این نرد اختیاری نیست
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹۴
صاف‌طبعان را غمی از خار خارکینه نیست
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹۳
محرم حسن ازل اندیشهٔ بیگانه نیست
عین‌القضات همدانی : لوایح
فصل ۲۰۱
اگر معشوق تخم عنایت بر زمین مراد عاشق افکندتا گل امیدی برآید روا بود که از رایحۀ آن مشام او برآساید اما بر آن دل نهادن نشاید زیرا که او را کبریا و تعزز وصف لازمه ذات داشتست بدین تن درندهد:
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹۲
این‌زمان یک طالب‌مستی درین میخانه نیست
رشیدالدین وطواط : قصاید
شمارهٔ ۲۳ - در مدح اتسز خوارزمشاه
تویی که خنجر تو شد مکان آتش و آب
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۲۱۶ - در مدح
ای کریمی که رای همت تو
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹۱
آزادگی‌، غبار در و بام خانه نیست
عثمان مختاری : شهریارنامه
بخش ۹۹ - رزم زن لهراسپ با ترکان گوید
چه بانو چنان دید شد سوی کوه
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹۰
هیچکس جز یأس‌، غمخوار من دیوانه نیست
انوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۹
ای باد صبحدم خبری ده ز یار من
جامی : یوسف و زلیخا
بخش ۱۵ - فرستادن پدر، زلیخا را به مصر
چو از مصر آمد آن مرد خردمند
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۸۹
ز انقلاب جسم‌، دل بر ساز وحشت هاله نیست