مولوی : دفتر دوم
بخش ۲۶ - فرمودن والی آن مرد را کی این خاربن را کی نشاندهای بر سر راه بر کن
همچو آن شخص درشت خوشسخن جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۸
سرگردانم چو گوی در دست کسی فرخی سیستانی : قصاید (گزیدهٔ ناقص)
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - در مدح خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی
دل من همی داد گفتی گوایی مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹۱
گفتم که دلم آلت و انگاز مست خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۳۵
گیرم که دل درست ما نیست ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۳
از سبزه چو گل خورد گکی چند نمود مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۹۵
با من صنما دل یک دله کن حزین لاهیجی : قصاید
شمارهٔ ۳۹ - در منقبت و توسّل به حضرت ولی عصر (عج)
نی خامه دارد سر خوش نوایی صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۴۸
ای آنکه بجز تو یار و همراز نبود عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۷۶
آن کس که عنان تافت ز ما گمره شد نهج البلاغه : حکمت ها
نکوهش بى تابى
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> مَنْ لَمْ يُنْجِهِ اَلصَّبْرُ أَهْلَكَهُ اَلْجَزَعُ کمالالدین اسماعیل : قصاید
شمارهٔ ۱۰۵ - وقال ایضاٌفی الموعظة
چه داری ای دل؟ازاین منزل ستم برخیز خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۷۶۴
صباح مستی و شام خمار می گذرد مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال ماه مبارک رمضان
دعای معروف سحر
این دعا، دعای عظیم الشأنی است که از حضرت رضا(علیه السلام) روایت شده، آن حضرت فرموده است: این دعا، دعایی است که امام باقر(علیه السلام) در سحرهای ماه رمضان می خواند: رشیدالدین میبدی : ۱۰- سورة یونس - مکیة
۴ - النوبة الثالثة
قوله تعالى وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً الآیة. کردگار قدیم، جبّار نام دار عظیم، جلّ جلاله و عظم شأنه خبر میدهد از هیبت و سیاست روز رستاخیز، روز حشر و نشر، روز عرض و شمار، روز محاسبت و مسائلت خلق اوّلین و آخرین جمع کرده، دیوان مظالم فرو نهاده، ترازوى عدل در آویخته، دوزخ آشفته، بر گستوان سیاست بر افکنده، و آن را بعرصات حاضر کرده، شعلهاى آتش حسرت از دلها بر افروخته، جانها بلب رسیده، دوست و دشمن آشنا و بیگانه از هم جدا کرده، آن ساعت از جناب جبروت و درگاه عزّت بحکم سیاست نداى قهر آید بعابد و معبود باطل مَکانَکُمْ أَنْتُمْ وَ شُرَکاؤُکُمْ این چنان است که کسى را بیم دهند گویند باش تا من با تو پردازم. جاى دیگر بر عموم گفت: سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ آرى با شما پردازیم اى جنّ و انس، آن گه معبودان باطل چون آن هیبت و سیاست بینند از عابدان خویش بیزارى گیرند، عابدان بر ایشان دعوى کنند که ما را بطاعت و عبادت خویش فرمودند گناه ایشانراست که ما را از راه ببردند و چنین فرمودند، جواب دهند بتان و طواغیت که فَکَفى بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ إِنْ کُنَّا عَنْ عِبادَتِکُمْ لَغافِلِینَ خداوند آفریدگار و معبود کردگار بىهمتا میداند و گواه است که مىندانستیم و از عبادت و طاعت شما بىخبر بودیم، جماد بودیم بىحیاة و بى صفات و بى معنى، نه سزاى پرستیدن داشتیم، نه زبان فرمودن. آن گه عاقبت مناظره ایشان آن بود که همه را بدوزخ فرستند، هم عابد را و هم معبود را، چنان که میگوید جلّ جلاله إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ تا ترا معلوم گردد که هر طاعت که نه خدایراست امروز محالست و فردا وبال و نکالست. صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۲۹ - الستور
ستور آمد بتحقیق این هیاکل یغمای جندقی : مراثی و نوحهها
شمارهٔ ۴۲
آه که شد شکسته دل خسته جگر برادرم فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳
آن شوخ چو جام ناز در چنگ گرفت عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۸
غم بسی دارم چه جای صد غم است
بخش ۲۶ - فرمودن والی آن مرد را کی این خاربن را کی نشاندهای بر سر راه بر کن
همچو آن شخص درشت خوشسخن جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۸
سرگردانم چو گوی در دست کسی فرخی سیستانی : قصاید (گزیدهٔ ناقص)
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - در مدح خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی
دل من همی داد گفتی گوایی مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹۱
گفتم که دلم آلت و انگاز مست خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۳۵
گیرم که دل درست ما نیست ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۳
از سبزه چو گل خورد گکی چند نمود مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۹۵
با من صنما دل یک دله کن حزین لاهیجی : قصاید
شمارهٔ ۳۹ - در منقبت و توسّل به حضرت ولی عصر (عج)
نی خامه دارد سر خوش نوایی صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۴۸
ای آنکه بجز تو یار و همراز نبود عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۷۶
آن کس که عنان تافت ز ما گمره شد نهج البلاغه : حکمت ها
نکوهش بى تابى
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> مَنْ لَمْ يُنْجِهِ اَلصَّبْرُ أَهْلَكَهُ اَلْجَزَعُ کمالالدین اسماعیل : قصاید
شمارهٔ ۱۰۵ - وقال ایضاٌفی الموعظة
چه داری ای دل؟ازاین منزل ستم برخیز خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۷۶۴
صباح مستی و شام خمار می گذرد مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال ماه مبارک رمضان
دعای معروف سحر
این دعا، دعای عظیم الشأنی است که از حضرت رضا(علیه السلام) روایت شده، آن حضرت فرموده است: این دعا، دعایی است که امام باقر(علیه السلام) در سحرهای ماه رمضان می خواند: رشیدالدین میبدی : ۱۰- سورة یونس - مکیة
۴ - النوبة الثالثة
قوله تعالى وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً الآیة. کردگار قدیم، جبّار نام دار عظیم، جلّ جلاله و عظم شأنه خبر میدهد از هیبت و سیاست روز رستاخیز، روز حشر و نشر، روز عرض و شمار، روز محاسبت و مسائلت خلق اوّلین و آخرین جمع کرده، دیوان مظالم فرو نهاده، ترازوى عدل در آویخته، دوزخ آشفته، بر گستوان سیاست بر افکنده، و آن را بعرصات حاضر کرده، شعلهاى آتش حسرت از دلها بر افروخته، جانها بلب رسیده، دوست و دشمن آشنا و بیگانه از هم جدا کرده، آن ساعت از جناب جبروت و درگاه عزّت بحکم سیاست نداى قهر آید بعابد و معبود باطل مَکانَکُمْ أَنْتُمْ وَ شُرَکاؤُکُمْ این چنان است که کسى را بیم دهند گویند باش تا من با تو پردازم. جاى دیگر بر عموم گفت: سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ آرى با شما پردازیم اى جنّ و انس، آن گه معبودان باطل چون آن هیبت و سیاست بینند از عابدان خویش بیزارى گیرند، عابدان بر ایشان دعوى کنند که ما را بطاعت و عبادت خویش فرمودند گناه ایشانراست که ما را از راه ببردند و چنین فرمودند، جواب دهند بتان و طواغیت که فَکَفى بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ إِنْ کُنَّا عَنْ عِبادَتِکُمْ لَغافِلِینَ خداوند آفریدگار و معبود کردگار بىهمتا میداند و گواه است که مىندانستیم و از عبادت و طاعت شما بىخبر بودیم، جماد بودیم بىحیاة و بى صفات و بى معنى، نه سزاى پرستیدن داشتیم، نه زبان فرمودن. آن گه عاقبت مناظره ایشان آن بود که همه را بدوزخ فرستند، هم عابد را و هم معبود را، چنان که میگوید جلّ جلاله إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ تا ترا معلوم گردد که هر طاعت که نه خدایراست امروز محالست و فردا وبال و نکالست. صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۲۹ - الستور
ستور آمد بتحقیق این هیاکل یغمای جندقی : مراثی و نوحهها
شمارهٔ ۴۲
آه که شد شکسته دل خسته جگر برادرم فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳
آن شوخ چو جام ناز در چنگ گرفت عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۸
غم بسی دارم چه جای صد غم است