امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۷۶
گفتی که بدین زاری از بهر که می میری بلند اقبال : بخش سوم
بخش ۱۰ - مناجات
الهی بزرگی بزرگی نما ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۳
او شاه منست و من مرا ورا بنده ادیب الممالک : قصاید
شمارهٔ ۲۰
سپیده دم چو در آغاز سال و ماه عرب واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱
قوی شد لاغر از گوشمال غم ز بس ما را صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۵۴۵
به که در غربت بود پایم به زندان ای پدر صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۳۰
مرو از راه به احسان خسیسانه خلق رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۱۶ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ إِذْ قالَ اللَّهُ خدا خواهد گفت فردا در قیامت، یا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ تو گفتى مردمان را، اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ مرا که عیسىام و مادرم را مریم هر دو خدایان دانید و بخدایى گیرید فرود از اللَّه، قالَ سُبْحانَکَ عیسى گوید پاکى و بىعیبى ترا، ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ نبود مرا و نسزد که گویم ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ آنچه مرا نیامد و نه سزاست، إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ اگر چنانست که گفتم فَقَدْ عَلِمْتَهُ تو خود دانستهاى. تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی تو دانى که در نفس من چیست وَ لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ و من ندانم که در نفس تو چیست، إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ (۱۱۶) تو آنى که خداوند غیب دانى. مجیرالدین بیلقانی : ملمعات
شمارهٔ ۱۹
یا صاح قد صاح دیک الصبح فاستعجل سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۱۵
شمع، برقع ز پی پاس تجلی دارد ملکالشعرای بهار : مستزادها
داد از دست خواص
از خواص است هر آن بد که رود بر اشخاص مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۳۳
گر یک ورق از کتاب ما برخوانی ابوعلی عثمانی : باب دوم
بخش ۴۷ - ابوالحسن الصائغ
و از ایشان بود ابوالحسن الصائغ نام او علیّ بن محمّدبن سهل الدّینوری رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْه، مقیم بود بمصر و مرگ او آنجا بود و از پیران و بزرگان بود. صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۳۲۱
در حفظ آن کسی که ز می بی خبر شود غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹
لرزه دارد خطر از هیبت ویرانه ما امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۷۹
نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی الهامی کرمانشاهی : خیابان سوم
بخش ۱۰۲ - مکالمه ی یزید با اهل بیت و پاسخ حضرت سکینه خاتون اورا
ببردندشان بسته دریک کمند جامی : تحفةالاحرار
بخش ۵۳ - حکایت زاغی که چند روز در قفای کبکی دوید و از رفتار خود بازمانده به وی نرسید
زاغی از آنجا که فراغی گزید طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۲۰
گر به میخانه رسد زاهد افسرده نفس سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۳۷
بهار آمد و گویی که باد نوروزی
گزیدهٔ غزل ۵۷۶
گفتی که بدین زاری از بهر که می میری بلند اقبال : بخش سوم
بخش ۱۰ - مناجات
الهی بزرگی بزرگی نما ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۳
او شاه منست و من مرا ورا بنده ادیب الممالک : قصاید
شمارهٔ ۲۰
سپیده دم چو در آغاز سال و ماه عرب واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱
قوی شد لاغر از گوشمال غم ز بس ما را صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۵۴۵
به که در غربت بود پایم به زندان ای پدر صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۳۰
مرو از راه به احسان خسیسانه خلق رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۱۶ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ إِذْ قالَ اللَّهُ خدا خواهد گفت فردا در قیامت، یا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ تو گفتى مردمان را، اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ مرا که عیسىام و مادرم را مریم هر دو خدایان دانید و بخدایى گیرید فرود از اللَّه، قالَ سُبْحانَکَ عیسى گوید پاکى و بىعیبى ترا، ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ نبود مرا و نسزد که گویم ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ آنچه مرا نیامد و نه سزاست، إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ اگر چنانست که گفتم فَقَدْ عَلِمْتَهُ تو خود دانستهاى. تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی تو دانى که در نفس من چیست وَ لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ و من ندانم که در نفس تو چیست، إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ (۱۱۶) تو آنى که خداوند غیب دانى. مجیرالدین بیلقانی : ملمعات
شمارهٔ ۱۹
یا صاح قد صاح دیک الصبح فاستعجل سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۱۵
شمع، برقع ز پی پاس تجلی دارد ملکالشعرای بهار : مستزادها
داد از دست خواص
از خواص است هر آن بد که رود بر اشخاص مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۳۳
گر یک ورق از کتاب ما برخوانی ابوعلی عثمانی : باب دوم
بخش ۴۷ - ابوالحسن الصائغ
و از ایشان بود ابوالحسن الصائغ نام او علیّ بن محمّدبن سهل الدّینوری رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْه، مقیم بود بمصر و مرگ او آنجا بود و از پیران و بزرگان بود. صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۳۲۱
در حفظ آن کسی که ز می بی خبر شود غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹
لرزه دارد خطر از هیبت ویرانه ما امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۷۹
نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی الهامی کرمانشاهی : خیابان سوم
بخش ۱۰۲ - مکالمه ی یزید با اهل بیت و پاسخ حضرت سکینه خاتون اورا
ببردندشان بسته دریک کمند جامی : تحفةالاحرار
بخش ۵۳ - حکایت زاغی که چند روز در قفای کبکی دوید و از رفتار خود بازمانده به وی نرسید
زاغی از آنجا که فراغی گزید طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۲۰
گر به میخانه رسد زاهد افسرده نفس سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۳۷
بهار آمد و گویی که باد نوروزی