صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۲۸
از زخم سنگ نیست در بسته را گزیر
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۱۲
عکس او در بغل نور فکنده ست مرا
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۱۴
اگر بس آشنا و آب (‌یعنی شنا) نیک دانی زود زود به آب ستهمه (‌ظ‌. ستمبه = مخوف‌) اندر مشو که ترا آب نبرد و بجای بمیری‌.
الهامی کرمانشاهی : خیابان سوم
بخش ۴۸ - آمدن ذوالجناح به خیمه گاه
سمندی بدیدند بی شهسوار
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹۵۷
حیف است درین فصل دماغی نرسانی
عین‌القضات همدانی : لوایح
فصل ۱۸۱
کمال عاشقی در عشق آن بود که هستی مر معشوق را مسلم دارد و زحمت هستی خود از راه عشق بر دارد و می‌گوید:
سعدی : باب نهم در توبه و راه صواب
حکایت سفر حبشه
غریب آمدم در سواد حبش
سیدای نسفی : غزلیات
شمارهٔ ۹۲
غنچه دارم در بغل گر مشت زر باشد مرا
اقبال لاهوری : پیام مشرق
دل من رازدان جسم و جان است
دل من رازدان جسم و جان است
عطار نیشابوری : پندنامه
در بیان چارچیز که صاحب عقل و دانش را ازینها دور باید بود
هر کرا عقلست ودانش ای عزیز
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۱۳
هرچند بس نیک افسونِ ماران دانی‌، زود زود دست به مار مبر کت بگزد، و بر جای بمیراند.
جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۶
کوکب بخت سیه روزان مدام افسرده است
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳۹۲
این اشک جگرگون چه اثرداشته باشد
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱۹۱
ز دام نوخطان مشکل بود دل را رها گشتن
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۱۲
شراب به پیمان (‌یعنی به اندازه‌) خور چه هر که او شراب بی‌پیمان خورد، بسا گنه که از وی آید.
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۱۸۴
می‌دهم جان در بهای حسن تا در پرده است
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۱۱
زن گش (‌بکر) و جوان به زنی بگیر.
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۱۶
اگر الطاف شمس الدین به دیده برفتاده‌ستی
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۸۳
ای دریغا که حریفان همه سر بنهادند
نهج البلاغه : حکمت ها
ابزار رياست
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام </strong> آلَةُ اَلرِّيَاسَةِ سَعَةُ اَلصَّدْرِ