مولوی : دفتر ششم
بخش ۳۲ - قصهٔ هلال کی بندهٔ مخلص بود خدای را صاحب بصیرت بی‌تقلید پنهان شده در بندگی مخلوقان جهت مصلحت نه از عجز چنانک لقمان و یوسف از روی ظاهر و غیر ایشان بندهٔ سایس بود امیری را و آن امیر مسلمان بود اما چشم بسته داند اعمی که مادری دارد لیک چونی بوهم در نارد اگر با این دانش تعظیم این مادر کند ممکن بود کی از عمی خلاص یابد کی اذا اراد الله به عبد خیرا فتح عینی قلبه لیبصره بهما الغیب این راه ز زندگی دل حاصل کن کین زندگی تن صفت حیوانست
چون شنیدی بعضی اوصاف بلال
سیف فرغانی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۶۷
ای ز تو هم خرقه هم سجاده تو بی نماز
فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۹۴
ای جز می مشک بر سر دوش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۶۰
چشم من سوی تو، چشم تو به سوی دگری
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۸۷۹
من و محنت تو زهی راحت من
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۶۱
آنان که محققان این درگاهند
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۶۵
امروز بیا که سخت آراسته‌ای
زرتشت : خرده اوستا
پنج نیایش 1 . خورشید نیایش
پازند : به نام یزدان می ستایم و به یاری می خوانم دادار هرمزد رایومند فرّ ه مند از همه چیز آگاه ، کرد گار جهان ، شهریاران شهریار ، آفریدگارو نگاهدار آفریدگان ، روزی دهنده ی توانای نیرومند ازلی، بخشاینده بخشایشگر مهربان ، پروردگار توانا و دانا و پاک، شهریار داد گر نیست نا پذیر را . هر مزد خدای ، بزرگی و فرّ بیفزایاد ! خورشید جاودانه رایومند تیز اسب به یاری برساد ! از همه گناهان پشیمانم و پتت می کنم . . . ( جمله همانند آن در نیر .)
عطار نیشابوری : باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع
شمارهٔ ۲۲
شمع آمد و گفت: من نیم قلب مجاز
عطار نیشابوری : باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد
شمارهٔ ۵۵
ای کاش دلم را سر آهی بودی
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶۸۹
سخن دریغ مداراز سخن کشان زنهار
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۲۳
غبار ما به جز این پر شکستنی‌که ندارد
اوحدی مراغه‌ای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱۹
شیرین‌تر از دلدار من دلدار نتوان یافتن
مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۲
ز وصل او که من پیوسته می‌پنداشتم روزی
رشیدالدین میبدی : ۱۲- سورة یوسف- مکیة
۷ - النوبة الاولى
قوله تعالى: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِی» من خویشتن را بى گناه ندارم و ندانم، «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» که تن آدمى نهمار بدفرمایست و بدآموز، «إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی» مگر آنچ خداوند من ببخشاید و نگاه دارد، «إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ (۵۳)» خداوند من عیب پوشست و آمرزگار، بخشاینده و مهربان.
شیون فومنی : گیلکی
کج کوله داراَ
نییه هرگز تی دس تنگ خوداخواست
حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۰۱
چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۰
بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم
امیرخسرو دهلوی : خسرو و شیرین
بخش ۱۷ - رفتن خسرو به اصفهان به هوای شکر
هوای دلبر نو کرده در دل
سعدی : مفردات
بیت ۱۶
توان نان خورد اگر دندان نباشد