صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹۲۷
ای گل ز شوخ چشمی اغیار غافلی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۶
آه غم، داغ کهن را به دلم تازه نمود
بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۹۷
جفای لاله رخان راحت و فراغ منست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۷
گر چنین از گل روی تو، صفا ریز کند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۸
نهم لب بر لبت چون در سر مستی،مکن عیبم
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۳۲۸
از مردم دنیا طمع هوش مدارید
ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷
نشنیده‌ای که زیر چناری کدو بنی
اقبال لاهوری : ارمغان حجاز
هنوز این چرخ نیلی کج خرام است
هنوز این چرخ نیلی کج خرام است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۵۲
گریه شادی ز مینای شراب آموختم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۹
دل برون آرم ازان سینه که غم نشناسد
کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹
یک شهر سنگدل را یک سخت جان بسست
نهج البلاغه : خطبه ها
خطبه همام
<mark class="format"> و من خطبة له عليه‌السلام </mark> <mark class="format"> يصف فيها المتقين </mark> رُوِيَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عليه‌السلام يُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ كَانَ رَجُلاً عَابِداً فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ صِفْ لِيَ اَلْمُتَّقِينَ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ فَتَثَاقَلَ عليه‌السلام عَنْ جَوَابِهِ
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٨٠٨
با من پدر که مرقد او باد پر ز نور
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۳۶
زندگی شوخی کمین رمیست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۶۰
امشب از فرقت او زنده نمی ماند شمع
رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸
تا ماه رسیده آهم امشب
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۰۲
خجلم ز حسرت پیریی ‌که ز چشم تر نکشد قدح
قائم مقام فراهانی : نامه‌های فارسی
شمارهٔ ۲۵ - خطاب به میرزا موسی خان وزیر
نور چشما: قبلة عالم قبل از عید بمن فرمودند که حاصل احضار تو و معتمد این بود که: شما دو نوکر امین بزرگ شاهید، با هم بنشینید امر خراسان را او حالی تو کند، امر آذربایجان را تو حالی او کن. با هم مشورت کنید و مصلحت دولت شاه را بفهمید و قرار سفر شاه را بدهید و بنای امر این دو سرحد را در خاکپای شاه بگذارید؛ معتمد هشت روز بعد از من وارد شد، شب عید و روز عید بصحبت خارج گذشت، روز بعد از عید پیشکش خراسانی ها را بسلام دیوانخانه آوردند؛ میرزا محمد نائینی عریضه خوان حاضر نبود؛ اسب ها را با شالها و عریضه بحضور آوردند، محمودخان عرض کرد و عریضه را در آورد و هر قدر تنحنح کرد و انتظار کشید هیچ کس از صف میرزاها بیرون نرفت عریضه را بگیرد بخواند، آخر شاه اشارتی فرمود، پسر میرزا اسدالله رفت و عریضه را طوری غلط و بدو مهوع خواند که سلام ملوث شد و شاه متغیر شد و دفعه دیگر که محمودخان آدم ایلخانی را آورد تا عرض کرد، پسر میرزا اسدالله از صف جدا شده و تا نیمه راه رفت و معلوم شد که عریضه را محمودخان همراه نیاورده، میرزا هدایت دمق بصف آمد ومحمودخان دمق از دیوانخانه در رفت و شاه دمق از تخت برخاست و خراسانی ها تعجب کردند و از عمله شاهزاده ها و یتیم اطرافی که پای نقاشخانه و روی مهتابی ظل السلطان که بتماشا ایستاده بودند بی اختیار شلیک خنده بلند شد، شاه بخلوت رفت. اول امین را طلبید که چرا متوجه نشدی، تو چه کاره هستی، شغلت چه چیز است مرده شورت ببرد، در خانه مرا ضایع کردی. امین گفت بمن چه، نه خراسانی دیده ام، نه پیشکش را خبر دارم، نه دخل و تصرف در منشی ها میکنم، نه در عمله حضور ربطی با من است؛ شاه بیشتر متغیر شد؛ معتمد را خواست فرمود شما اصفهانی ها در کوچه های چهار باغ ... میدادید، حالا بعداوت یکدیگر امر در خانه مرا ضایع میکنید، باز بروید پی کسب قدیم خودتان نمیخواهم این جا باشید و هر دو را با خفّ وجوه از حضور اخراج و از عاج فرمود و محمودخان را بمواخذه خواست، الهیارخان دست و پا کرد تقصیر را بر گردن میرزا ابراهیم لشکر نویس خویش معتمد گذاشت، ماده بجز ضعیف ریخت، آن بیچاره را در زیر چوب از پا انداختند و معتمد مفتضح شد و از من تحقیق فرمودند که تو هم در امثال این امور، بمن چه میگویی؟ عرض کردم بله؛ اول ها میگفتم در نظر نایب السلطنة از سگ کمتر بودم و همه کس راه یافته بود و امر در خانه معشوق بود و همه، بمن چه میگفتند. بعد دیدم که تلف میشوم ترک کردم و توبه کردم و حالا چند سال است بمن چه نمیگویم سهل است که، هر کس خوب خدمت کند خود را مستوجب تحسین میدانم؛ هر کس غلط و خطائی کند خودم را مستعد سیاست میکنم و ضرب و تربیت نایب السلطنة را اشهدبالله به هیچ کس جز خودم روا ندارم.
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۶۱
فکر آن زلف مکن تا خم و تابت نبرد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۵۳
گل ز دستم رفته و من خار پیدا می کنم