ملا احمد نراقی : باب چهارم
خیانت و غدر در مال
صفت هفتم:خیانت و غدر است در مال یا عرض کسی، یا حرمت و آبروی او. فروغ فرخزاد : ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد ...
پنجره
یک پنجره برای دیدن کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۲۵
هر صبح که خندید زخندیدن او ابن یمین فَرومَدی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۱
گفتم ایدوست شدم عاشق آن روی چو ماه سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۶
در دوزخ و بهشت نیاسوده ایم ما فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۳۴
بسکه کردم داد از آن بت قوّت دادم نماند شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ اشعار ترکی
چابالیر اوره ک سینه مده
آینایا باخاندا گؤردوم ، ساققالیما دن دوشوبدی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۷۴
به میان دل خیال مه دلگشا درآمد رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۱۰ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا الآیة این آیت از روى اشارت بیان فضیلت امت محمد است و شرف ایشان بر اهل کتاب، از بهر آنکه رب العالمین مغفرت ایشان بر تقوى بست، و تقوى در مغفرت و رحمت شرط کرد. مقتضى دلیل خطاب آنست که هر کرا تقوى نیست وى را مغفرت نیست. باز در حق امت گفت: «هُوَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ» یعنى اهل ان یتقى، فان ترکتم التقوى فهو اهل لان یغفر. میگوید: اوست جل جلاله سزاى آنکه از وى ترسند، و در بندگى او تقوى پیش گیرند. پس اگر تقوى نبود او سزاى آنست که بیامرزد بفضل خویش و رحمت خویش. اینست سزاى خداوندى و مهربانى و بنده نوازى. آنچه کند بسزاى خود کند نه باستحقاق بنده. امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۵
هر شب از مستی بسوی خانه ره گم میکنم رشیدالدین وطواط : غزلیات
شمارهٔ ۴
با تو در سینه جان نمی گنجد واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸
ز پاس آشنایی، بهره نبود خلق عالم را حکیم نزاری : دستورنامه
بخش ۲۴ - در جستن یار همجنس
نشاید بر اسرار کردن ستیز اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۵
مرا حدیث غم یار من بباید گفت جامی : خردنامه اسکندری
بخش ۵۸ - ندبه حکیم دوم
بگفت آن دگر کز جهان فراخ اثیر اخسیکتی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴
دل، بر تو بدل نمی گزیند چه کنم صامت بروجردی : کتاب المواد و التاریخ
شمارهٔ ۱۶ - دو بیت دیگر
به وصف روی تو گفتم که این گل خودروست نیر تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۶
بپای دار کشد محتسب ز میکده مستم سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۴
کرم عام تو با محرم و بیگانه یکی است خیالی بخارایی : مفردات
شمارهٔ ۲
دست فلک از پای درآورد مرا
خیانت و غدر در مال
صفت هفتم:خیانت و غدر است در مال یا عرض کسی، یا حرمت و آبروی او. فروغ فرخزاد : ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد ...
پنجره
یک پنجره برای دیدن کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۲۵
هر صبح که خندید زخندیدن او ابن یمین فَرومَدی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۱
گفتم ایدوست شدم عاشق آن روی چو ماه سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۶
در دوزخ و بهشت نیاسوده ایم ما فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۳۴
بسکه کردم داد از آن بت قوّت دادم نماند شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ اشعار ترکی
چابالیر اوره ک سینه مده
آینایا باخاندا گؤردوم ، ساققالیما دن دوشوبدی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۷۴
به میان دل خیال مه دلگشا درآمد رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۱۰ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا الآیة این آیت از روى اشارت بیان فضیلت امت محمد است و شرف ایشان بر اهل کتاب، از بهر آنکه رب العالمین مغفرت ایشان بر تقوى بست، و تقوى در مغفرت و رحمت شرط کرد. مقتضى دلیل خطاب آنست که هر کرا تقوى نیست وى را مغفرت نیست. باز در حق امت گفت: «هُوَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ» یعنى اهل ان یتقى، فان ترکتم التقوى فهو اهل لان یغفر. میگوید: اوست جل جلاله سزاى آنکه از وى ترسند، و در بندگى او تقوى پیش گیرند. پس اگر تقوى نبود او سزاى آنست که بیامرزد بفضل خویش و رحمت خویش. اینست سزاى خداوندى و مهربانى و بنده نوازى. آنچه کند بسزاى خود کند نه باستحقاق بنده. امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۵
هر شب از مستی بسوی خانه ره گم میکنم رشیدالدین وطواط : غزلیات
شمارهٔ ۴
با تو در سینه جان نمی گنجد واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸
ز پاس آشنایی، بهره نبود خلق عالم را حکیم نزاری : دستورنامه
بخش ۲۴ - در جستن یار همجنس
نشاید بر اسرار کردن ستیز اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۵
مرا حدیث غم یار من بباید گفت جامی : خردنامه اسکندری
بخش ۵۸ - ندبه حکیم دوم
بگفت آن دگر کز جهان فراخ اثیر اخسیکتی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴
دل، بر تو بدل نمی گزیند چه کنم صامت بروجردی : کتاب المواد و التاریخ
شمارهٔ ۱۶ - دو بیت دیگر
به وصف روی تو گفتم که این گل خودروست نیر تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۶
بپای دار کشد محتسب ز میکده مستم سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۴
کرم عام تو با محرم و بیگانه یکی است خیالی بخارایی : مفردات
شمارهٔ ۲
دست فلک از پای درآورد مرا