عطار نیشابوری : باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق
شمارهٔ ۱۹
چون گشت لبت به یک شکر ارزانی
صامت بروجردی : کتاب النصایح و التنبیه
شمارهٔ ۱۰ - ترکیب بند
ای به جان افکنده در لیل و نهار
سنایی غزنوی : الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر
در دنیا نابودن به که بودن
یک جهانند زیر این افلاک
فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۴۳
عاشقان محو یار میباشند
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۴
پیران خرابات غمت بسیارند
سعدی : غزلیات
غزل ۲۰۱
آن به که نظر باشد و گفتار نباشد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۷
کس خلد و حجیم را ندیدست ایدل
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۱۹
بگفتم حال دل گویم ازان نوعی که دانستم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۴
امروز ملالی بکمالم دارد
فردوسی : پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود
بخش ۱۵
پس آگاهی آمد به اسفندیار
سنایی غزنوی : الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین
فصل فی بیان سبیل‌السعادة والطریق المستقیم
چون تو بر ذرهّ‌ای حساب کنی
عطار نیشابوری : بیان وادی حیرت
حکایت دختر پادشاه که بر غلامی شیفته شد و تحیر غلام پس از وصل در عالم بی‌خبری
خسروی کافاق در فرمانش بود
اسیر شهرستانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۵۲
نکند گر چه کسی گوش به فریاد کسی
افسرالملوک عاملی : کوروش نامه
سر کوبی سکاها
دگر روز آمد سواری بماد
سنایی غزنوی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۱۸۵
روی من شد چو زر و دیده چو سیم
خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷۸
ز شهریار که آید که حال یار بگوید
سعدی : باب دوم در اخلاق درویشان
حکایت شمارهٔ ۴۳
آورده اند که فقیهی دختری داشت به غایت زشت به جای زنان رسیده و با وجود جهاز و نعمت کسی در مناکحت او رغبت نمینمود
جامی : دفتر دوم
بخش ۲۲ - سؤال دیگر از جانب پسر و جواب عارف
پس پسر گفت ایهاالعارف
فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۹۳
هر که بیمار تو باشد درد بیمارش نباشد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۶۳
گر شهره شوی به شهر، شرالناسی