مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۹۱
جهان و کار جهان سر به سر اگر باد است مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۸۲
هرچه گویی از بهانه لا نسلم لا نسلم ملا احمد نراقی : مثنوی طاقدیس
بخش ۱۳۹ - حکایت دهقان و کشت او
لیک می باید زمین از شوره پاک الهامی کرمانشاهی : خیابان دوم
بخش ۹۰ - اجازه ی نبرد خواستن ح علی اکبر(ع)
پدر را چو در رزم بی یار دید مجیرالدین بیلقانی : شکوائیه
شمارهٔ ۱۳
مرا زین بیش در عالم غمی نیست اسیر شهرستانی : غزلیات
شمارهٔ ۵
بی غنچه و لاله داغ پیدا بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۵۰۷
ای دل به جان بکوش که اهل نظر شوی امیر پازواری : دوبیتیها
شمارهٔ ۱۳۱
آهو دیمه چرسّه لار بیابون کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۴۳۷
از آن میان هیچ اگر نشان باشد مولوی : دفتر ششم
بخش ۱۲۲ - بیان این خبر کی الکذب ریبة والصدق طمانینة
قصهٔ آن خواب و گنج زر بگفت سلمان ساوجی : جمشید و خورشید
بخش ۱۰۷ - تدبیر جمشید و خورشید برای عزیمت به چین
ز شوق ملک چین آهی بر آورد اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۹۷
ز عشقت روز اول من به شهر اندر ندی کردم حزین لاهیجی : خرابات
بخش ۹ - حکایت در توسّلی کلّی به حریم جلال قادر بی همتا و تجافی از ماسوا
سفر پیشم آمد شبی فصل دی غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۳۶ - پیدا کردن سوء خاتمت
بدان که بیشتر خایفان از خاتمت ترسیده اند، برای آن که دل آدمی گردان است و وقت مرگ وقتی عظیم است. و نتوان دانست که دل بر چه قرار گیرد در آن وقت تا یکی از عارفان می گوید، «اگر کسی را پنجاه سال به توحید بدانسته باشم، چون چندان از من غایب شد که از پس دیواری شد، گواهی ندهم وی را به توحید که حال دل گردان است. ندانم به چه گردد؟» و دیگری می گوید، «اگر گویند که شهادت بر در سرای دوست تر داری یا مرگ بر مسلمانی بر در حجره؟ گویم مرگ بر در حجره که ندانم تا به در سرای اسلام ماند یا نه». و ابوالدردا سوگند خوردی که هیچ کس ایمن نباشد از آن که ایمان وی به وقت مرگ بازستانند. و سهل تستری می گوید، «صدیقان در هر نفسی از سوء خاتمت می ترسند».و سفیان رضی الله عنه به وقت مرگ جزع می کرد و می گریست. گفتند، «مگری که عفو خدای تعالی از گناه تو عظیم تر است». گفت،«اگر دانمی که بر توحید بمیرم باک ندارم، اگر چند کوهها گناه دارمی». و یکی از بزرگان وصیت کرد و چیزی که داشت کسی را دید و گفت، «نشان آن که بر توحید بمیرم فلان چیز است. اگر آن نشان بینید بدین مال شکر و مغز بادام بخر و بر کودکان شهر افشان و بگوی که این عرس فلان است که به سلامت بجست و اگر این نبینی مردمان را بگوی تا بر من نماز نکنند و غره نشوند به من. تا پس از مرگ باری مرایی نباشم». ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۰۷
در ظلمت حیرت ار گرفتار شوی جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۵۴
دردیست به دل که هیچ بهبودش نیست اقبال لاهوری : ارمغان حجاز
مریدی خود شناسی پخته کاری
مریدی خود شناسی پخته کاری جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۰
با روی چو ماه و قد چون سرو چمن امیر پازواری : چهاربیتیها
شمارهٔ ۹۲
شاهِ سَرْحدِّ هند و ختا و چین بُومْ، نهج البلاغه : خطبه ها
نکوهش زنان پس از جریان جنگ جمل
<strong> و من خطبة له عليهالسلام بعد فراغه من حرب الجمل في ذم النساء </strong> <strong> ببيان نقصهن </strong>
غزل شمارهٔ ۴۹۱
جهان و کار جهان سر به سر اگر باد است مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۸۲
هرچه گویی از بهانه لا نسلم لا نسلم ملا احمد نراقی : مثنوی طاقدیس
بخش ۱۳۹ - حکایت دهقان و کشت او
لیک می باید زمین از شوره پاک الهامی کرمانشاهی : خیابان دوم
بخش ۹۰ - اجازه ی نبرد خواستن ح علی اکبر(ع)
پدر را چو در رزم بی یار دید مجیرالدین بیلقانی : شکوائیه
شمارهٔ ۱۳
مرا زین بیش در عالم غمی نیست اسیر شهرستانی : غزلیات
شمارهٔ ۵
بی غنچه و لاله داغ پیدا بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۵۰۷
ای دل به جان بکوش که اهل نظر شوی امیر پازواری : دوبیتیها
شمارهٔ ۱۳۱
آهو دیمه چرسّه لار بیابون کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۴۳۷
از آن میان هیچ اگر نشان باشد مولوی : دفتر ششم
بخش ۱۲۲ - بیان این خبر کی الکذب ریبة والصدق طمانینة
قصهٔ آن خواب و گنج زر بگفت سلمان ساوجی : جمشید و خورشید
بخش ۱۰۷ - تدبیر جمشید و خورشید برای عزیمت به چین
ز شوق ملک چین آهی بر آورد اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۹۷
ز عشقت روز اول من به شهر اندر ندی کردم حزین لاهیجی : خرابات
بخش ۹ - حکایت در توسّلی کلّی به حریم جلال قادر بی همتا و تجافی از ماسوا
سفر پیشم آمد شبی فصل دی غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۳۶ - پیدا کردن سوء خاتمت
بدان که بیشتر خایفان از خاتمت ترسیده اند، برای آن که دل آدمی گردان است و وقت مرگ وقتی عظیم است. و نتوان دانست که دل بر چه قرار گیرد در آن وقت تا یکی از عارفان می گوید، «اگر کسی را پنجاه سال به توحید بدانسته باشم، چون چندان از من غایب شد که از پس دیواری شد، گواهی ندهم وی را به توحید که حال دل گردان است. ندانم به چه گردد؟» و دیگری می گوید، «اگر گویند که شهادت بر در سرای دوست تر داری یا مرگ بر مسلمانی بر در حجره؟ گویم مرگ بر در حجره که ندانم تا به در سرای اسلام ماند یا نه». و ابوالدردا سوگند خوردی که هیچ کس ایمن نباشد از آن که ایمان وی به وقت مرگ بازستانند. و سهل تستری می گوید، «صدیقان در هر نفسی از سوء خاتمت می ترسند».و سفیان رضی الله عنه به وقت مرگ جزع می کرد و می گریست. گفتند، «مگری که عفو خدای تعالی از گناه تو عظیم تر است». گفت،«اگر دانمی که بر توحید بمیرم باک ندارم، اگر چند کوهها گناه دارمی». و یکی از بزرگان وصیت کرد و چیزی که داشت کسی را دید و گفت، «نشان آن که بر توحید بمیرم فلان چیز است. اگر آن نشان بینید بدین مال شکر و مغز بادام بخر و بر کودکان شهر افشان و بگوی که این عرس فلان است که به سلامت بجست و اگر این نبینی مردمان را بگوی تا بر من نماز نکنند و غره نشوند به من. تا پس از مرگ باری مرایی نباشم». ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۰۷
در ظلمت حیرت ار گرفتار شوی جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۵۴
دردیست به دل که هیچ بهبودش نیست اقبال لاهوری : ارمغان حجاز
مریدی خود شناسی پخته کاری
مریدی خود شناسی پخته کاری جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۰
با روی چو ماه و قد چون سرو چمن امیر پازواری : چهاربیتیها
شمارهٔ ۹۲
شاهِ سَرْحدِّ هند و ختا و چین بُومْ، نهج البلاغه : خطبه ها
نکوهش زنان پس از جریان جنگ جمل
<strong> و من خطبة له عليهالسلام بعد فراغه من حرب الجمل في ذم النساء </strong> <strong> ببيان نقصهن </strong>