امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۲۵
بر ماه لاله ‌داری و بر لاله مشک ناب
رشیدالدین میبدی : ۲۸- سورة القصص- مکیة
۴ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ فَبَغى‏ عَلَیْهِمْ حبّ الدنیا حمل قارون على جمعها و جمعها حمله على البغى علیهم و صار کثرة ماله سبب هلاکه. و فى الخبر، حب الدنیا رأس کل خطیئة.
خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۴
این همه مستی ما مستی مستی دگرست
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۰۹
سفر کردم به هر شهری دویدم
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۰۷
ایا یاری که در تو ناپدیدم
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۳
عشق تو آورد قدح پر ز بلاها
زرتشت : ویسپرد
کرده چهارم
هان می ستاییم اندیشه و اندیشیده را، آدا ی نیک ، اشی نیک ، چیستی نیک و ذروتات نیک را ، آن که به ردان وبه ردیها درود همی گوید . 2 رستگاری جهانیان را خستو باشیم که ما - مزدا پرستان زرتشتی - میزد ردی و نماز ردی رد پسند را بدو نوید همی دهیم . سراسر آفرینش اشه ، ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین خوانی ما را بشنوند . سروش پارسا ، رد بزرگوار را می ستاییم . اهوره مزدا را می ستاییم که در اشونی برترین ، که در اشونی سرآمد است . همه سروده های زرتشتی و همه ی کنش های نیک ورزیده را می ستاییم : آنچه را که شده است وآنچه را که خواهد شد . «ینگهه هاتم . . . »
سید حسن غزنوی : قصاید
شمارهٔ ۳۳ - در مدح قوام الدین حسن و بهرام شاه گوید
رخش طرز گلستان می نماید
عطار نیشابوری : باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود
شمارهٔ ۲
اول میلم چو از همه سویی بود
مولوی : دفتر چهارم
بخش ۱۳۴ - باقی قصهٔ موسی علیه‌السلام
کآمدش پیغام از وحی مهم
نادر نادرپور : سرمۀ خورشید
برف
کوبیده برف زیر لگدهایش
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۰۱
هوس پخته ست این پروانه بهر خویشتن سوزی
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۰
گفتم که گهی چند نپرسم خبرش
عطار نیشابوری : مظهرالعجایب
در پند پدر فرزند را
ای پسر این پند از من گوش کن
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۵۱۰
خون تاک از شوق می جوشد اگر ساغرزنی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۴
دل وقت سماع بوی دلدار برد
نادر نادرپور : گیاه و سنگ نه، آتش
از نقطه تا دایره
لحظه ای چند به خورشید نگه کردم
خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۰۹
خیز تا باده در پیاله کنیم
ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۳۲ - بیت المقدس
خامس رمضان سنه ثمان و ثلثین و اربعمائه در بیت المقدس شدیم. یک سال شمسی بود که از خانه بیرون آمده بودم و مادام در سفر بوده که به هیچ جای مقامی و آسایشی تمام نیافته بودیم. بیت المقدس را اهل شام و آن طرف‌ها قدس گویند، و از اهل آن ولایات کسی که به حج نتواند رفتن در همان موسم به قدس حاضر شود و به موقف بایستد و قربان عید کند چنان که عادت است و سال باشد که زیادت از بیست هزار خلق در اوایل ماه ذی الحجه آن جا حاضر شوند و فرزندان برند و سنت کنند و از دیار روم و دیگر بقاع همه ترسایان و جهودان بسیار آن جا روند به زیارت کلیسا و کنشت که آن جاست و کلیسای بزرگ آن جا صفت کرده شود به جای خود.
نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۸
دیده ام و شنیده ام عاشقی و ملامتش