امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۶۲
در دیده چه کار آید؟ این اشک چو بارانم نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۴۰۶
کتاب خوانده شد و، شبهه ای نشد مغفول کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۵
شیخ از مسواک دندان طمع را تیز کرد ملکالشعرای بهار : ترکیبات
خویش را احیا کنید
ای سفیهان بهر خود هم اندکی غوغا کنید سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۷۰
هر دم خسرو هزار دل شاد کند باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۸
با یاد جلال در بیابان رفتیم نظامی گنجوی : هفت پیکر
بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
روزی از روزهای دیماهی ادیب الممالک : مسمطات
شمارهٔ ۲
سال نهمین است که این ملت بیدار طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۳
زمین در سایه خم می زند گلبانگ جوش اینجا محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۶۷
آوردهاند کی وقتی شیخ بوسعید را در میهنه از جهت صوفیان پانصد دینار زر نشابوری قرض افتاده بود. یک روز حسن مؤدب را گفت ستور زین کنند تا نزدیک بوالفضل فراتی رویم که این اوام او تواند گزارد پس شیخ با جمعی صوفیان روانه شدند، درویشی خبر پیش بوالفضل فراتی برد که شیخ باندیشۀ اوامی پیش تو میآید و در میهنه بر زفان او چه رفت. بوالفضل باستقبال بیرون آمد باعزازی هرچ تمامتر و شیخ را بجای خوش فرود آورد با تکلفهای بسیار و سه روز میزبانی نیکو بکرد و درین سه روز در خدمت شیخ از پای ننشست. روز چهارم پیش از آنکه شیخ کلمۀ بگفتی یا درین معنی اشارت کردی او پانصد دینار زر نشابوری بحسن داد و گفت این از جهت قرض شیخ و صد دینار دیگر به سخت و بدو داد و گفت این از جهت سفرۀ راه و صد دینار دیگر بداد و گفت این از جهت راه آورد. پس حسن مؤدب بیامد و این معنی با شیخ بگفت. شیخ بوالفضل را گفت چه دعات گویم؟ گفت هرچ شیخ فرماید. گفت گویم کی حقّ سبحانه و تعالی دنیات باز ستاند؟ گفت نه یا شیخ که اگر دنیا نبودی قدم مبارک شیخ اینجا نرسیدی و فراغت دل شما نبودی. شیخ گفت بار خدایا او را به دنیا باز مگذار و دنیا را زاد راه او گردان نه وبال او و بر کۀ دعای شیخ باو و فرزندان او رسید و بوالفضل از جملۀ عزیزان گشت و فرزندان او بدرجهای بزرگ رسیدند، هم در دین و هم در دنیا، و از معارف خراسان گشتند. نورعلیشاه : بخش اول
شمارهٔ ۲۳۷
دوشم بصدر مصطبه ساقی مهوشی فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۴
ابر زا از خصمی مژگان من اندیشه نیست اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۲۰ - طلب الآخرة
تا وسوسهٔ عشق مهیّا نشود اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۴۹۲
سقانی شرابا من کؤوس المحبة نهج البلاغه : حکمت ها
خود پسندى و محروميت
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> اَلْإِعْجَابُ يَمْنَعُ اَلاِزْدِيَادَ نظامی گنجوی : خسرو و شیرین
بخش ۱۰۶ - تمثیل موبد سوم
سوم موبد چنان زد داستانی حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۹۵۵
مرا طاقت نمیباشد جدایی کردن از جانان نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶
سالک عشق تو هر دم به جهان دگر است کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۳
اهل طبرستان همه چون فاخته اند شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰ - جلوه جلال
شبست و چشم من و شمع اشکبارانند
شمارهٔ ۱۲۶۲
در دیده چه کار آید؟ این اشک چو بارانم نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۴۰۶
کتاب خوانده شد و، شبهه ای نشد مغفول کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۵
شیخ از مسواک دندان طمع را تیز کرد ملکالشعرای بهار : ترکیبات
خویش را احیا کنید
ای سفیهان بهر خود هم اندکی غوغا کنید سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۷۰
هر دم خسرو هزار دل شاد کند باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۸
با یاد جلال در بیابان رفتیم نظامی گنجوی : هفت پیکر
بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
روزی از روزهای دیماهی ادیب الممالک : مسمطات
شمارهٔ ۲
سال نهمین است که این ملت بیدار طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۳
زمین در سایه خم می زند گلبانگ جوش اینجا محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۶۷
آوردهاند کی وقتی شیخ بوسعید را در میهنه از جهت صوفیان پانصد دینار زر نشابوری قرض افتاده بود. یک روز حسن مؤدب را گفت ستور زین کنند تا نزدیک بوالفضل فراتی رویم که این اوام او تواند گزارد پس شیخ با جمعی صوفیان روانه شدند، درویشی خبر پیش بوالفضل فراتی برد که شیخ باندیشۀ اوامی پیش تو میآید و در میهنه بر زفان او چه رفت. بوالفضل باستقبال بیرون آمد باعزازی هرچ تمامتر و شیخ را بجای خوش فرود آورد با تکلفهای بسیار و سه روز میزبانی نیکو بکرد و درین سه روز در خدمت شیخ از پای ننشست. روز چهارم پیش از آنکه شیخ کلمۀ بگفتی یا درین معنی اشارت کردی او پانصد دینار زر نشابوری بحسن داد و گفت این از جهت قرض شیخ و صد دینار دیگر به سخت و بدو داد و گفت این از جهت سفرۀ راه و صد دینار دیگر بداد و گفت این از جهت راه آورد. پس حسن مؤدب بیامد و این معنی با شیخ بگفت. شیخ بوالفضل را گفت چه دعات گویم؟ گفت هرچ شیخ فرماید. گفت گویم کی حقّ سبحانه و تعالی دنیات باز ستاند؟ گفت نه یا شیخ که اگر دنیا نبودی قدم مبارک شیخ اینجا نرسیدی و فراغت دل شما نبودی. شیخ گفت بار خدایا او را به دنیا باز مگذار و دنیا را زاد راه او گردان نه وبال او و بر کۀ دعای شیخ باو و فرزندان او رسید و بوالفضل از جملۀ عزیزان گشت و فرزندان او بدرجهای بزرگ رسیدند، هم در دین و هم در دنیا، و از معارف خراسان گشتند. نورعلیشاه : بخش اول
شمارهٔ ۲۳۷
دوشم بصدر مصطبه ساقی مهوشی فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۴
ابر زا از خصمی مژگان من اندیشه نیست اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۲۰ - طلب الآخرة
تا وسوسهٔ عشق مهیّا نشود اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۴۹۲
سقانی شرابا من کؤوس المحبة نهج البلاغه : حکمت ها
خود پسندى و محروميت
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> اَلْإِعْجَابُ يَمْنَعُ اَلاِزْدِيَادَ نظامی گنجوی : خسرو و شیرین
بخش ۱۰۶ - تمثیل موبد سوم
سوم موبد چنان زد داستانی حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۹۵۵
مرا طاقت نمیباشد جدایی کردن از جانان نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶
سالک عشق تو هر دم به جهان دگر است کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۳
اهل طبرستان همه چون فاخته اند شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰ - جلوه جلال
شبست و چشم من و شمع اشکبارانند