جیحون یزدی : مراثی
شمارهٔ ۱۷ - در منقبت شاه اولیا علی مرتضی و شهادت حضرت علی اصغر
ای که فرو رفته ببحر تمنی وفایی شوشتری : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
زاهد که ز کوی معنی آواره شود اقبال لاهوری : جاویدنامه
خطاب به جاوید
سخنی به نژاد نو ملا هادی سبزواری : غزلیات
غزل شماره ۸۴
بمن گر یک نظر آن ماه زیبا منظر اندازد قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵۶
میکنم در بوستان با عندلیبان شیونی اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶۱
زهی! ز دست رقیبان گذر به کوی تو مشکل نهج البلاغه : نامه ها
نامه به معاويه در پند و هشدار به او
<strong> و من كتاب له عليهالسلام إلى معاوية </strong> فَاتَّقِ اَللَّهَ فِيمَا لَدَيْكَ وَ اُنْظُرْ فِي حَقِّهِ عَلَيْكَ وَ اِرْجِعْ إِلَى مَعْرِفَةِ مَا لاَ تُعْذَرُ بِجَهَالَتِهِ رشیدالدین میبدی : ۱۹- سورة مریم- مکیّة
۳ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ» الانذار اعلام مع التّخویف، و الحسرة النّدامة على الفائت. معنى حسرت غایت اندوه و کمال غم است، که دل را شکسته و کوفته کند، یعنى یدع القلب حسیرا. روز قیامت روز حسرت خواند لانّه یتحسّر فیه کلّ مفرط فى الطاعة على تفریطه، و کلّ من کب المعصیة على معصیته. معنى آنست که اى محمد! امت خود را بیم ده و بترسان از روز قیامت، که خلق در آن روز بغایت اندوه و شکستگى و درماندگى باشند، یکى بتقصیر در طاعت، یکى بارتکاب معصیت. قال ابن عباس: قوله «یَوْمَ الْحَسْرَةِ»، هذا من اسماء یوم القیامة عظّمه اللَّه و حذّره عباده. «إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ» فرغ من الحساب و ادخل اهل الجنّة الجنّة و اهل النّار النّار، و ذبح الموت. سعدی : باب ششم در ضعف و پیری
حکایت شمارهٔ ۶
وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم دل آزرده به کنجی نشست و گریان همیگفت مگر خردی فراموش کردی که درشتی میکنی؟ نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰
از عاشقان چه خوشتر رسوایی و ملامت صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۳۲
هر سر موی تو در کاوش دل مژگان است اسدی توسی : گرشاسپنامه
شگفتی جزیره هر دو زور و خوشی هوا و زمین
همه کوهش از رنگ گل ناپدید نهج البلاغه : خطبه ها
بیان صفات الهی
<strong> و من خطبة له عليهالسلام </strong> <strong> و فيها بيان صفات الحق جل جلاله </strong> قطران تبریزی : ترجیعات
شمارهٔ ۲ - در مدح ابوالحسن علی لشگری
هوا شد عاشق آسا باز و صحرا دلبر آیین شد مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۳۸
گر نخسپی شبکی جان چه شود؟ سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۶ - در بیان آنکه حق تعالی در نهاد هر کس خاصیتی نهاده است که بجز بجنس خود نیارامد و اگر بیارامد بنابر علتی باشد و آن خاصیت همچو موکلی است که شخص را بجنس خود میبرد که ان الله تعالی ملکا یسوق الجنس الی الجنس و در تقریر آنکه جنس جنس آفریدن را سبب آن بود که چیزها بضد ظاهر میشود که و بضدهاتتبین الاشیاء دیگر آنکه کمال صنعت آنست که بر بد و نیک قادر باشد زیرا که اگر بر نیک توانا باشد و نتواند بد ساختن قادر تمام نباشد پس نسبت بخدا نیک و بد یکساناند از آنره که هر دو معرف کمال صنعت حقاند لیکن اگر از این نسبت قطع نظر کنی نیک و بد کی یکسان باشد. تقریری دیگر که بی این نسبت و تعلیل کشف شود که نیک و بد همه نیک است چون این تقریر را بصدق شنیده باشی و قبول کرده باشی ببرکت این حق تعالی بدانت نیز راه دهد
هست حق را فرشته ای بزمین صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۵۹
با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار؟ قوامی رازی : دیوان اشعار
شمارهٔ ۱۹ - در شکایت از عدم وصول حوالتی که برای او شده است
ای خواجه تا کی از تو بیداد و ظلم بر من نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۳
افغان که بعد صد طلب و جستجوی خویش اوحدی مراغهای : منطقالعشاق
مثنوی
به بوی وصل بودم شادمانه
شمارهٔ ۱۷ - در منقبت شاه اولیا علی مرتضی و شهادت حضرت علی اصغر
ای که فرو رفته ببحر تمنی وفایی شوشتری : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
زاهد که ز کوی معنی آواره شود اقبال لاهوری : جاویدنامه
خطاب به جاوید
سخنی به نژاد نو ملا هادی سبزواری : غزلیات
غزل شماره ۸۴
بمن گر یک نظر آن ماه زیبا منظر اندازد قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵۶
میکنم در بوستان با عندلیبان شیونی اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶۱
زهی! ز دست رقیبان گذر به کوی تو مشکل نهج البلاغه : نامه ها
نامه به معاويه در پند و هشدار به او
<strong> و من كتاب له عليهالسلام إلى معاوية </strong> فَاتَّقِ اَللَّهَ فِيمَا لَدَيْكَ وَ اُنْظُرْ فِي حَقِّهِ عَلَيْكَ وَ اِرْجِعْ إِلَى مَعْرِفَةِ مَا لاَ تُعْذَرُ بِجَهَالَتِهِ رشیدالدین میبدی : ۱۹- سورة مریم- مکیّة
۳ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ» الانذار اعلام مع التّخویف، و الحسرة النّدامة على الفائت. معنى حسرت غایت اندوه و کمال غم است، که دل را شکسته و کوفته کند، یعنى یدع القلب حسیرا. روز قیامت روز حسرت خواند لانّه یتحسّر فیه کلّ مفرط فى الطاعة على تفریطه، و کلّ من کب المعصیة على معصیته. معنى آنست که اى محمد! امت خود را بیم ده و بترسان از روز قیامت، که خلق در آن روز بغایت اندوه و شکستگى و درماندگى باشند، یکى بتقصیر در طاعت، یکى بارتکاب معصیت. قال ابن عباس: قوله «یَوْمَ الْحَسْرَةِ»، هذا من اسماء یوم القیامة عظّمه اللَّه و حذّره عباده. «إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ» فرغ من الحساب و ادخل اهل الجنّة الجنّة و اهل النّار النّار، و ذبح الموت. سعدی : باب ششم در ضعف و پیری
حکایت شمارهٔ ۶
وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم دل آزرده به کنجی نشست و گریان همیگفت مگر خردی فراموش کردی که درشتی میکنی؟ نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰
از عاشقان چه خوشتر رسوایی و ملامت صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۳۲
هر سر موی تو در کاوش دل مژگان است اسدی توسی : گرشاسپنامه
شگفتی جزیره هر دو زور و خوشی هوا و زمین
همه کوهش از رنگ گل ناپدید نهج البلاغه : خطبه ها
بیان صفات الهی
<strong> و من خطبة له عليهالسلام </strong> <strong> و فيها بيان صفات الحق جل جلاله </strong> قطران تبریزی : ترجیعات
شمارهٔ ۲ - در مدح ابوالحسن علی لشگری
هوا شد عاشق آسا باز و صحرا دلبر آیین شد مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۳۸
گر نخسپی شبکی جان چه شود؟ سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۶ - در بیان آنکه حق تعالی در نهاد هر کس خاصیتی نهاده است که بجز بجنس خود نیارامد و اگر بیارامد بنابر علتی باشد و آن خاصیت همچو موکلی است که شخص را بجنس خود میبرد که ان الله تعالی ملکا یسوق الجنس الی الجنس و در تقریر آنکه جنس جنس آفریدن را سبب آن بود که چیزها بضد ظاهر میشود که و بضدهاتتبین الاشیاء دیگر آنکه کمال صنعت آنست که بر بد و نیک قادر باشد زیرا که اگر بر نیک توانا باشد و نتواند بد ساختن قادر تمام نباشد پس نسبت بخدا نیک و بد یکساناند از آنره که هر دو معرف کمال صنعت حقاند لیکن اگر از این نسبت قطع نظر کنی نیک و بد کی یکسان باشد. تقریری دیگر که بی این نسبت و تعلیل کشف شود که نیک و بد همه نیک است چون این تقریر را بصدق شنیده باشی و قبول کرده باشی ببرکت این حق تعالی بدانت نیز راه دهد
هست حق را فرشته ای بزمین صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۵۹
با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار؟ قوامی رازی : دیوان اشعار
شمارهٔ ۱۹ - در شکایت از عدم وصول حوالتی که برای او شده است
ای خواجه تا کی از تو بیداد و ظلم بر من نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۳
افغان که بعد صد طلب و جستجوی خویش اوحدی مراغهای : منطقالعشاق
مثنوی
به بوی وصل بودم شادمانه