نهج البلاغه : حکمت ها
نکوهش اعتماد به دنیا و کوتاهی در عمل
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام </strong> اَلرُّكُونُ إِلَى اَلدُّنْيَا مَعَ مَا تُعَايِنُ مِنْهَا جَهْلٌ
مولوی : دفتر سوم
بخش ۳ - بقیهٔ قصهٔ متعرضان پیل‌بچگان
هر دهان را پیل بویی می‌کند
صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۶
در کیش عشق گرنه مرض شد شفای من
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٧۴۶
بمال حاجت مردم بر آرای سره مرد
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۷۲۸
شد فاش ز گلبرگ لبت راز نهانم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۰۴
تا تو بخودی ترا به خود ره ندهد
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۶۳۹
میان خوف و رجا حالتی است عارف را
رشیدالدین میبدی : ۷۳- سورة المزمل- مکیة
النوبة الثالثة
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «بسم اللَّه» کلمة سماعها نزهة قلوب الفقراء، بهجة اسرار الضّعفاء، راحة ارواح الاولیاء، قوّة قلوب الانبیاء، سلوة صدور الاصفیاء، قرّة عیون اهل البلاء. نام خداوندى که اشباح طالبان سوخته جلال او، ارواح قاصدان افروخته جمال او، انفاس عزیزان بسته نوال او، حواسّ مقرّبان سرگشته اقبال او، اسرار عارفان تشنه وصال او، ابصار محبّان خسته دلال او. بسا رویها که برو کرد نایافت او، بسا دلها که درو درد ناخواست او:
اوحدی مراغه‌ای : جام جم
تمامی این ستایش بر سبیل اشتراک
خسروی طاهر و وزیری پاک
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۷۰
خنده رویی میهمان را گل به جیب افشاندن است
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۴
زن، زن ز وفا شود ز زیور نشود
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۵۴۸
یک دل آسوده نتوان یافت در زیر فلک
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۷۴
مررت بدر فی هواه بحار
سعدالدین وراوینی : باب پنجم
داستانِ نیک مرد با هدهد
دادمه گفت : شنیدم که مردی در مکتبِ عُلِّمنَا مَنطَقَ الطَّیرِ ، زبانِ مرغان آموخته بود و زُقّهٔ طوطیانِ سراچهٔ عرشی و طاوسانِ باغچهٔ قدسی خورده با هدهدی آشنائی داشت . روزی می‌گذشت، هدهد را بر سرِ دیواری نشسته دید. گفت : ای هدهد، اینجا که نشسته ای ، گوش بخود دار و متیقّظ باش که اینجا کمین‌گاهِ یغمائیانِ قضاست ، تیرِ آفت را از قبضهٔ حوادث اینجا گشاد دهند، کاروانِ ضعاف الطّیر بدین مقام بحکمِ اختیار آیند و باحتراز گذرند . هدهد گفت : درین حوالی کودکی بطمعِ صیدِ من دام می‌نهد و من تماشایِ او می‌کنم که روزگار بیهوده می‌گذراند و رنجی نامفید می‌برد. نیک مرد گفت : بر من همینست که گفتم و برفت . چون باز آمد هدهد را در دستِ آن طفل اسیر یافت . گفت : تو نه بردام نهادنِ آن طفل و تضییعِ روزگارِ او می‌خندیدی و چون دانه برابر بود و دام آشکارا ، بچه موجب درافتادی ؟ گفت : نشنیده‌ای ؟ اَلهُدهُدُ اِذَا نَقَرَ الاَرضَ یَعرِفُ مِنَ المَسَافَهِ مَا بَینَهُ وَ بَینَ المَاءِ وَ لَا یُبصِرُ شِعیَرهَ الفَخِّ لِیَنفُذَ مَا هُوَ فِی مَشِیئَهِ اللهِ تَعَالَی مَنَ القَضَاءِ وَ القَدَرِ. پوشیده نیست که هوایِ مرد جمالِ مصلحت را از دیدهٔ خرد پوشیده دارد و گردونِ گردان از سمتِ مرادِ هرک بگردید، سمتِ نقصان بحوالیِ احوال او راه یافت . من پرّهٔ قبای ملمّع چست کرده بودم و کلاهِ مرصّع کژ نهاده و بپرِ چابکی و دانش می‌پریدم و بر هشیاری و تیزبینیِ خویش اعتماد داشتم ، خود دانه بهانه شد و مرا در دام کشید و بدانک چون در ازل قلمِ ارادت رانده باشند و رقمِ حدوث برکشیده ، مرغانِ شاخسارِ ملکوت را از آشیانهٔ عصمت در آرند و بستهٔ دامِ بهانه گردانند و آدمِ صفّی که آیینهٔ دل چنان صافی داشت که در عالمِ شهادت از نقشِ الواحِ غیب حکایت کردی و باملأاعلی بعلمِ خویش تفاضل نمودی، دانهٔ گندم دیده بود و دام افگنی چون ابلیس شناخته و وصیّتِ لَاتَقرَبَا هذِهِ الشَّجَرَهَ شنیده ، پای بستِ خدعت و غرورِ نفس چرا آمد ؟
جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۷۲۵
ای دوستان ای دوستان آخر مرا یاری کنید
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۷۰
نه از جام دگر هر دم درین میخانه سرگرمم
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۸۹۴
بی آبرو حیات ابد زهر قاتل است
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۷۷
تا خیال عارضش در دیده مأوا کرده است
ادیب الممالک : در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر
شمارهٔ ۱۹ - ناتمام بخط ادیب الممالک
گشت چون فاروق بر مسند مکین
قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۱
دستم ز جام عکس می لاله‌گون گرفت